📍هر هفته سه شنبه با یک پست از رشادت بانوان استان مرکزی 🌱راه سخت زمزمه‌های انقلاب از سال ۱۳۵۵ توی دانشگاه با بحث‌های دانشجویی به گوش می‌رسید. خانواده‌ای مذهبی داشتم و همین موضوع پای انقلاب را در زندگیم باز کرده بود. علاوه براین‌ها مدام کتاب می‌خواندم و خود را برای راهی که در پيش گرفته بودم تقویت می‌کردم. دایی‌ام در قم اعلامیه‌های امام را تکثیر می‌کرد و به اراک می رساند. من هم که آن زمان دانشجو بودم بعضی روزها به بهانه نوشتن جزوه زودتر از دانشگاه می‌رفتم و با هزار زحمت اعلامیه‌ها را زیر میز دانشجوها می‌چسباندم. تنها راه رساندن اعلامیه ها همین بود. ترسش زیاد بود اما به کاری که می‌کردم اعتقاد داشتم. 🔖براساس خاطرات خانم اشرف جواهری 🧕 📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh