ماه پشت ابر مانده تا حضور دیگری چشم من تا کی ببارد بر ظهور دیگری طاقت ایوب را میزان مکن بر شرح دل عشق آورده ست بعداز او صبور دیگری برکه ی پیشانی اش از ماه می‌گوید ولی حبس شد مهتاب در حوض بلور دیگری شاه ماهیها به جلبک ها چه نازی میکنند غافلند از حبس ماهیها به تورِ دیگری *** از اصالت تا شرافت منزلت دارد به مهر از چه خود را بشکند دل در قصور دیگری نان به نرخ روز خوردن در مرام ما نبود دین از این دنیای ما رفته است جورِ دیگری حاصل این خرمنِ هفتاد من گندم نشد جز دو قرص نانِ جو سهمِ تنور دیگری قرن‌ها باید بسوزد سینه در سینای عشق تا چو موسایی بسازد کوهِ طور دیگری چشمهایم دم کشیده؛!؛ از نگاهم نوش کن تا بجوشد قل قل از شعرم شعور دیگری اللهم عجل لولیک الفرج @golchine_sher