آیینه به تصویر رخت غرق نیاز است
کار سر زلف تو ولی عشوه و ناز است
هر چند که عمر من و گیسوی تو کوتاه
اما سر این رشته ی آشفته دراز است
مهتاب شبی در طلبت آمده دیدم
محراب تو در معبد خورشید حجاز است
هرچند گنهکاری و شرمنده ی جانان
باز آ که در توبه به روی همه باز است
میبخشد و نادیده بگیرد ز محبت
بخشنده خدایی که خودش بنده نواز است
چنگی بزن ای مطرب شوریده به سیتار
حالا که جهان با من و با ساز تو ساز است
در پرده ی اسرار جهان هیچ میاندیش
در خیمه ی شب شب زده ایی شعبده باز است
در سجده به خاک آمده پیشانی دنیا
گویا که زمین در حرم دل به نماز است
#اکــرم_نورانی#عضوکانال@golchine_sher