تحمل کردی از محبوب خود آن‌قدر دوری را که از درد فراق آموختی درس صبوری را دل تو دم به دم لب‌ریز از شوق عبادت بود چنان گم‌گشته‌ای که در دل شب دیده نوری را تو مروارید عمّانی و از آب گل‌آلوده گرفتی ماهی و انداختی بر نفس توری را اگرچه اهل ورزش بودی و پرورده‌تن، اما ندیده هیچ‌کس از سمت تو آزار موری را برای سختی کار جهادی اشتیاق تو عوض می‌کرد بین جمع معنای جسوری را شهادت سال‌های سال تنها آرزویت بود گرفتی عاقبت این یادگاری از عشوری را دعای ساجده مهر اجابت خورده و دادند از این صعب‌العبور شب‌زده راه عبوری را امین و ارمیا از اشتیاق دیدن بابا به دل دارند شوق دیدن روز ظهوری را ... @golchine_sher