( سلام الله علیها ) بگم اسماء شب عروسی بودی خانه ی فاطمه ، اما یه شب دیگه هم خانه ی فاطمه بودی اسماء ، اسماء ، اسماء .. نمیدونم مدینه رفتین یا نه ؟ اونایی که مدینه رفتن ، از مدینه اومدند مکه ، حتما یه دل سوخته آوردند ، اون هایی هم که هنوز مدینه نرفتند مشتاقند بروند مدینه .. اسماء یه شب دیگه هم خانه ی علی بودی ، اسماء ... اون شبی که علی بدن فاطمه رو غسل میداد ... بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته پشتیبان بچه ها ، باباست ، بچه ها با بابا قدرت دارند ، وقتی بابا نیست ، بچه ها پژمرده اند ، بابا به این زودی ها جلو بچه هاش گریه نمیکنه ، اگر هزار هم مشکل داشته باشه اما جلو بچه ها گریه نمیکنه ... اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن برداشت ، سرش رو روی دیوار گذاشت ، هی داره بلند بلند میگه فاطمه فاطمه فاطمه ... بریز آب روان ، رویش ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش .. ــــــــــــــ ــــــــــــــــ ـــــــــــــــ ــــــــــــــ ــــــــــــــ