نامه‌ای به شهید❤️❤️❤️ سروده‌ی کمال رستمعلی سلام حالمان خوب است از جیب هم می‌دزدیم کنار هم توبه می‌کنیم می‌شکنیم آن را با هم دوباره... چندی است عمل نموده‌ام و راست کردم همه‌ی روده‌هایم را دستم ولی هنوز کج است و فکرم. عکست را قاب گرفتیم تاقچه‌ی بالا و کسی به ما نگفت گریه را نمی‌شود قاب گرفت راستی تو چرا تمام اشکها را برای خودت برداشتی؟ عزیز به کوچه‌های شهر نیا روی خاطرات لباس خاکی‌ات آسفالت کشیده‌اند. دادخواست، ص ۱۰۷ و ۱۰۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303