💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫 🌷اواخر خردادماه سال 61 قبل از ماه مبارک رمضان بود. خبر دادند احمد خلوصی، یکی از دوستان پاسدار حبیب تصادف کرده و به بیمارستان نمازی منتقل شده است. حبیب بی‌تابانه گفت: بریم. سریع با موتور من به بیمارستان نمازی رفتیم. احمد را تازه آورده بودند. تشخیصی که پزشکان دادند، قطع نخاع بود. حبیب تاب ایستادن نداشت. گوشه‌ای به نماز ایستاد. ذکر می‌گفت، دعا می‌کرد و نماز می‌خواند. اصلاً حواسش به آب و غذا و خواب نبود. تا خود اذان صبح برای احمد دعا می‌کرد. نماز صبح را که خواندیم به حبیب گفتم: بیا بریم، اینجا که کاری از ما بر نمیاد. گفت: تو برو من می‌مانم. نه آن روز، نه روزهای بعد از بیمارستان خارج نشد. آن ماه رمضان حبیب در بیمارستان نمازی معتکف شد و خود را وقف بیماران به خصوص احمد کرد. حبیب با بزرگواری، بامحبت مثال‌زدنی این مدت نه‌تنها به احمد، بلکه به سایر بیمارهای قطع نخاعی رسیدگی می‌کرد. از تعویض پانسمان، تا لگن گذاشتن و تنظیف آن‌ها و هر کاری. احمد که پزشک‌ها از ماندنش قطع امید کرده بودند، با همین محبت‌های بی‌دریغ حبیب کم‌کم زنده شد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید