💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷در محله سنگ سیاه،‌ کنار "بیت‌ العباس شیراز" و حمام توکل یک دکه بود که کارهای تعمیر کفش می‌کرد. کفاش،‌ در زمان مدرسه،‌ هم‌کلاسی و دوست عباس بود. به خاطر وضع اقتصادی خانواده‌اش نتوانسته بود ادامه تحصیل بدهد و از همان دوران برای امرارمعاش کار تعمیر کفش و واکس زدن کفش عابران را می‌کرد. یک روز به خیابان می‌رفتم. دیدم عباس با لباس خلبانی کنار آن دکه نشسته و با کفاش حرف می‌زند. رفتم و ساعتی بعد برگشتم. دیدم عباس هنوز کنار همان بساط کفاشی نشسته است. صدایش زدم. از دوستش خداحافظی کرد و آمد. گفتم: عباس تو افسر هستی... خلبان هستی... با لباس فرم چرا اینجا نشستی کنار این بنده خدا که کفش واکس می‌زند، مردم چه می‌گویند. خندید و گفت: کاکو مردم هر چه می‌خواهند بگویند. این آقای محترم دوست من است، من هم دوستش دارم، حتی اگر شغلش واکس زدن کفش مردم باشد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید