💠سال ۶۴، مادر به حج مشرف شد. قبل از اعزام، حبیب به مادر میگفت: مادر در بازار چشمهایت را به زمین بدوز، تا با دیدن برق اجناس خارجی، وقت زیارت و عبادت تو صرف خرید نشود. اگر هم میخواهی خرید کنی، بگذار برای یک روز...
💠سال ۶۵، خود حبیب به حج مشرف شد. یکی از دوستانش میگفت: به حبیب گفتم قد و قواره کوچکم باعث شده زیر دست و پای حجاج عرب و آفریقایی گم شوم و نتوانم حجرالاسود را ببوسم!
حبیب گفت: دستهایت را باز کن و بگو یا صاحبالزمان و برو جلو...
همین کار را کردم. دیدم جمعیت تا خود حجرالاسود باز شد و من بهراحتی به سنگ رسیدم و چند دقیقه تنها بودم.
بعدها از خود حبیب هم شنیدیم برای بوسیدن حجرالاسود هیمن کار را کرده است.
💠وقت قربانی که شد، حبیب دنبال بزرگترین گوسفند بود. گفتیم با کوچک هم میشود اعمال را انجام داد. گفت: چیزی را که میخواهیم در راه خدا بدهیم باید بهترین باشد.
#شهید حاج حبیب الله کریمی
#شهداےفارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75