⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️
🌷برای بازدید از خط رفته بودم. سراغ محمـد را گرفتم. به میدان مین عراقیها اشاره کردند. رفتم پشت خاکریز به خط عراق نگاه کردم. دیدم محمـد در روشنایی روز، در حال قدم زدن در میدان مین عراقیهاست.
با عصبانیت شروع به دادوفریاد کردم: محمـد... محمـد... برگرد... الآن میزنن... تا صدای من را بشنود و با خونسردی از میدان مین بیرون بیاید و به پشت خاکریز برسد، صدبار مُردم و زنده شدم. از بس فریاد زدم، صدایم گرفته بود. وقتی رسید سرش داد زدم و گفتم: تو مگه دشمن را جلوت نمیبینی رفتی وسط عراقیها!
از دادهای من عصبی شده بود، بلند گفت: جعفر به خدا تو به آیه وجعلنا اعتقاد نداری، مو وجعلنا خوندم، یقین داشتم عراقیها مو را نمیبینند!
تنم یخ کرد. انگار آب سردی روی عصبانیتم ریخت، چیز بیشتری برای گفتن نداشتم.
انگار همانطور که محمـد حافظ قرآن بود و آن را حفظ میکرد، قرآن هم حافظ محمـد بود و او را حفظ میکرد!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید