⭐️یادی از سردار شهید محمدحسین(امیر) مهدی زاده⭐️ قبل از عملیات خیبر بود. از طبقه 4ساختمان محل استقرارنیروهای تیپ المهدی برای رفتن به نمازخانه پائین می آمدم که متوجه شدم بچه های گردان الفتح، در گوشه ای از محوطه، شخصی را روی دست بلند کرده، به هوا می اندازند و می گویند: شیر اومد... شیر اومد... مشتاق شدم ببینم این شیر کیست. به سمت آن جمعیت رفتم. دیدم پسر عمه ام، امیر است که روی دست آنها بالا و پائین می شود. همیشه می دانستم امیر پسر زرنگ و با جربزه ای است، اما نه تا این حد که بین رزمندگان به شیر معروف باشد! چند روز از عملیات خیبر می گذشت. حین برگشت از عملیات، باز امیر را دیدم. خسته روی چرخ یک تانکر آب نشسته بود. از سر تا پایش گِل و شُل چسبیده بود. گفتم: امیر مگه تو هم تو عملیات بودی؟ خسته خندید و گفت: اول ما باید خط را باز کنیم بعد شما برید جلو بجنگید! نه آن روز نه تا زمان شهادتش نه من نه هیچ کس از خانواده نفهمید که او از نیروهای اطلاعات عملیات تیپ است. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید