⭐یادی از سردار شهید سید محمد کدخدا⭐ 🇮🇷 نوبت نگهباني من بود. خستگي عمليات، نه تنها من كه همه بچه ها را از پا انداخته بود. به دنبال راهي براي فرار از نگهباني بودم. تا اينكه رزمنده بسيجي كه كنارم نشسته بود، به دادم رسيد و گفت: «‌تو خسته‌اي، بهتره يكي دو ساعت استراحت كني، من جاي تو نگهباني مي دهم.» چهره اي مظلوم و تو دل برو اي داشت. قبول کردم. به دقيقه نكشيد كه در خواب شروع به نگهباني دادن کردم. وقت صبحانه، نگهبان بعد از من، پرسيد: چرا ديشب براي پست و نگهباني بيدارم نكردي؟ فهميدم آن بسيجي ديشب يك تنه، جور همه نگهبان ها را كشيده. جستجوگر هويتش شدم. او را شناختم، مسؤول خط، سيد محمد كدخدا ؟!... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید