🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_سی_ششم
🎙️به روایت اسماعیل شیخ زاده
همانجا در سایه ی بیدها دراز کشیدیم تا اذان مغرب از راه
برسد.
در پی همین مأموریتها یک روز هم به ده پیاله ی شیراز رفتیم که در آنجا هواپیماهای عراقی یک کلاس نهضت سواد آموزی را بمباران کرده بودند صحنه دلخراشی که از آن فاجعه در ذهن دارم و هنوز روح مرا آزار میدهد و اشک را در چشمم می،دواند جنازه ی یک نوزاد پنج شش ماهه بود که درست مثل یک عکس برگردان بر دیوار چسبیده بود در آن حادثه نیز حدود بیست یا سی نفر زن و کودک به خاک وخون غلتیدند.
اما آنچه در زندگی و شخصیت سید شمس الدین غازی برجستگی و نمود دارد خلاقیتهای اوست. ابتکارات او جالب و درعین حال کارآمد بود. من سید را از سال پنجاه و نه شناختم. بنا به گفته ی بستگان و اطرافیان ظاهراً از دوره ی نوجوانی این خصیصه را با خود داشته است یکی از ابتکارات حیاتی سید ساختن جلیقه نجات است. از نکته های مغفول در باب جنگ یکی تحریم های بنیادین است تا آنجاکه حتی گونی و سیم خاردار از ما دریغ میشد تا چه رسد به وسیله ی کاربردی و مهمی مثل لایف ژاکت یا همان جلیقه ی نجات که در نبردهای دریایی و تحرکات آبی خاکی نقش به سزایی داشت.
این جا بود که بدعت کاری سید ، نوع ایرانی آن را پدید آورد. به این صورت که میز بزرگی را به عنوان میزکار در همین پادگان امام حسین آماده کرد و سپس اره مویی بر روی آن قرارداد و با تهیه کائوچو و لمینت آنها را به شکل قالب صابون برید و خیاطی را از شهر صدا کرد تا قالب ها را در پارچه های بادگیر که نفوذناپذیر بود بدوزد و با هیأت یک جلیقه ی تن پوش درآورد بعد از آن که سه چهار جلیقه آماده شد، آنها را به سد درودزن بردیم و وزنهای معادل هشتاد کیلو به آنها آویز شد و بیست و چهار ساعت به صورت شناور رها کردیم در حالی که آب شیرین سبک تر است و احتمال غرق آن ،بیشتر هیچ یک از جلیقه ها غرق نشد.
#ادامه_دارد ..
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*