🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_یکم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
هنوز تیپ امام سجاد و لشکر فجر شکل نگرفته بود و محل خدمت
کرامت کردستان بود مرخصی که اومد، ازش پرسیدم:
_کرامت تو کردستان چیکار میکنید؟
خندید و
گفت:
_خدمت دیگه بسیجی چیکار میکنه؟ جبهه هست و جنگ....
_میدونم میگم مسئولیتت اونجا هم آموزش میدی؟
- یوسف جان فعلاً شما بیا یه کم برق کشی و کارهای مربوط به برق
رو به من یاد بده اونجا لازمم میشه و به دردم میخوره .
_باشه بذار سر فرصت بهت یاد میدم یعنی اونجا برق کشی
دارید؟
خندید و گفت:
_اونجا این قدر کار زیاد هست .از جان پناه درست کردن تا برق کشی و کارهای دیگه....
کرامت عادت نداشت از سختی های جبهه و جنگ بگه .بعدها که سرهنگ محمد علی کدخدایی رو دیدم بهش گفتم:
_آقای کدخدایی وضعیت کردستان چه طوره؟ اونجا چه کارهایی
می کردید؟ دوست دارم از شرایط کردستان برام بگید
-- آقای غلامی ما که با آقاکرامت با هم بودیم.
_نه ایشون اصلاً از شرایط اونجا چیزی نمیگه
- آقاکرامت بیشتر از همه اونجا سختی میکشید تو اون برفها و سرما کلنگ میزد و جان پناه برای رزمنده ها درست میکرد. آقای غلامی ما چهارتا پتو چهار لا میکردیم و میپیچیدیم به خودمون و با قاطر مهمات می بردیم.
-
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*