⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️
🌹
بعد از برگشت از کردستان گفت: مادر، میخواهم برای دیدار امام به قم بروم، شما هم بیایید. من و خواهرش همراهش شدیم و به قم رفتیم. یک روز عید بود. ابتدا برای زیارت حضرت معصومه سلاماللهعلیها رفتیم.با هم به مدرسه فیضیه قم رفتیم. امام با مردم دیدار داشتند. مردم در صف به دیدار امام میرفتند. ما هم وارد صف شدیم. به امام که رسیدیم، سید رضا خم شد و دستان امام را بوسید. ما هم عبای امام را بوسیدیم. امام نگاهی بهصورت و چشمان سید رضا کردند و گفتند: پسرم سید هستی؟ سید رضا گفت: بله اماما.
امام باز نگاهی عمیق بهصورت سید رضا کردند و باز فرمودند: از پدر و مادر سیدی؟ لبخندی روی صورت سید رضا آمد و گفت: بله آقا، هم از پدر هم از مادر سید هستم. آقا گفتند: سید چه هستی؟
سید رضا گفتند: سید موسوی!
این بار لبخند روی صورت امام آمد.و انجام دادند.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید