⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️
🌹یک روز در نمازخانه بودیم. تعقیبات نماز که تمام شد بچه ها یکی یکی بیرون رفتند، اما عبدالعلی سر به سجده داشت و همچنان شانه هایش می لرزید.
یک بار علت این مسأله را پرسیدم. گفت: من از همه نیازمندترم. روح شما ازمن بزرگ تر است، چون من احساس نیاز بیشتری می کنم، احساس کوچکتری بیشتری هم می کنم برای همین باید بیشتر از شما عبادت کنم و بیشتر از همه به آن نیاز دارم.
کاکا علی اهل نماز شب بود. گاه می شد بچه ها به شوخی یا عادت می گفتند: کاکا علی در نماز شب ما را هم دعا کنید!
اهل تعارف و من نمی خوانم و .. نبود. می گفت: چشم اسم شما را جایی می نویسم و امشب برایتان دعا می کنم. گویی این را وظیفه خود می دانست.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید