⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹عملیات فتح المبین بود. خلیل مسئول محور جهاد بود، اما به عنوان راننده لودر، جلوتر از نیروهای رزمنده در حال احداث خاکریز بود. من هم در عقبه در حال کار بودم که یکی از بچه ها به من رسید و گفت: راننده های لودر جلو خوردند‍‍‍‍‍! سریع ماشین اسکورت را برداشتم و تاجایی که می شد جلو رفتم. آتش سنگینی روی خط بود. خلیل و کمکی اش جلو،‌کنار لودر روی زمین افتاده بودند. هر جور بود خودم را کنار خلیل کشاندم. نشستم تا او را روی دوشم بکشم. مانع شد و به کمکی اش اشاره کرد. خلیل وزنی نداشت، می توانستم تنهایی او را منتقل کنم. بی توجه به درخواست خلیل، او را روی دوش کشیدم. به خاطر آتش سنگینی دشمن امکان ایستادن و خمیده رفتن نبود. در حالی که خلیل پشتم بود، سینه خیز شروع به عقب بردنش کردم که با دستش محکم صورتم را فشار داد. حس کردم می خواهم سرم را از تیرها حفظ کند. به کنار ماشین که رسیدیم، سوارش کردم. خواستم پایش را بالا بگذارم که دیدم پایش چاک چاک شده و از درد صورتم را فشار داده بود، اما دریغ از یک آه یا ناله که از او بشنوم! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید