.
#حکایات #امام_زمان علیه_السلام
1️⃣
#امام_زمان_علیه_السلام و جعفر کذّاب!👇
✅ابوالأدیان میگوید:
من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامههای آن حضرت(ع) را به شهرها میبردم.
در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم.
حضرت(ع) نامههایی نوشت و فرمود:
📋«اِمْضِ بِهَا إِلَى اَلْمَدَائِنِ فَإِنَّكَ سَتَغِيبُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ تَدْخُلُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى يَوْمَ اَلْخَامِسَ عَشَرَ وَ تَسْمَعُ اَلْوَاعِيَةَ فِي دَارِي وَ تَجِدُنِي عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ»
♦️اینها را به مدائن میبری!
پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشتهاند.
گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟
حضرت(ع) فرمود :
📋«مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَاَلْقَائِمُ»
♦️هر کس جواب نامههایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
ایشان فرمودند :
📋«مَنْ يُصَلِّي عَلَيَّ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي»
♦️هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
و نیز فرمود:
📋«مَنْ أَخْبَرَ بِمَا فِي اَلْهِمْيَانِ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي»
♦️هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.
هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟
من نامههای آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم.
دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است.
و نیز دیدم برادرش جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند.
من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم : اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است!
زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قمار می کرد و اهل تار و طُنبور بود!
من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید.
در این هنگام، عقید خادم خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:
جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید.
جعفر وارد خانه شد و شیعیان در اطراف او بودند.
وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند.
جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد.
وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاهموی که دندانهای پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت :
📋«تَأَخَّرْ يَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَبِي»
♦️عمو! کنار برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم!
جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت.
آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام هادی(ع) دفن کردند.
بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! جواب نامهها را که همراه تو است بده!
جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامهها]؛ حالا فقط همیان مانده!
آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است.
حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟
جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم.
در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:جانشین امام(ع) کیست؟
حاضران جعفر را نشان دادند.
آنها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:نامهها و پولهایی آوردهایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامهها را چه کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟
جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت:
📋«تُرِيدُونَ مِنَّا أَنْ نَعْلَمَ اَلْغَيْبَ؟»
♦️شما از ما انتظار دارید علم غیب بدانم؟
در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت :
نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:
📋«اَلَّذِي وَجَّهَ بِكَ لِأَخْذِ ذَلِكَ هُوَ اَلْإِمَامُ»
♦️هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.(۱)
📚منبع:
۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵
#اسنادالمصائب
.