. 2⃣ 🔶روضه وداع امام حسين (ع) نگاهي به قتلگاه كرد و پيكر ياران و اهل بيت خود را به روي خاك ديد. در اين حالت صدا زد: «يا سكينه، يا فاطمه، يا زينب و يا ام كلثوم، آخرين سلام من بر شما باد، اكنون آخرين ديدار من با شماست.» امام شروع كرد به گريه كردن، زينب عرض كرد: چرا گريه ميكني امام فرمود: چگونه گريه نكنم با اينكه به زودي شما را به صورت اسير در ميان دشمنان حركت ميدهند، گريه ام براي خودم نيست بلكه براي اسارت شماست. بانوان حرم باشنيدن اين سخن امام صدابه گريه بلندكردندوفرياد ميزدند: «اَلْوِدَاع اَلْوِدَاع اَلْفِرَاق اَلْفِرَاق» دراين هنگام سكينه نزدپدرآمدوصدازد: «اي پدرآياتسليم مرگ شده اي؟ بعدازتوبه چه كسي پناه ببريم؟» امام حسين(ع) به او فرمود: «اي نور چشم من، چگونه كسي كه يار و ياوري ندارد، تسليم مرگ نشود؟» سكينه گفت: ما را به حرم جدمان برگدان.امام فرمود: «لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَغَفَا وَ نَام» اگر پرنده قطا را بگذارند در جايگاه خود قرار ميگيرد و آرام ميشود و استراحت ميكند. سكينه گريه كرد. امام حسين (ع) سكينه را به سينهاش چسباند و اشك چشمان او را پاك كرد و اين اشعار را خواند. لاتُحْرِقيِ قِلْبيِ بِدَمْعِكَ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنيِّ الرُّوحُ فيِ جُثْمَانِي «سكينه جانم، تا جان در بدن دارم دل مرا با افسوس به سرشك خود مسوزان » هلال بن نافع ميگويد: «در ميان دو صف لشگر ايستاده بودم، ديدم كودكي از حرم امام حسين (ع) بيرون آمد، امام به سوي ميدان ميآمد. كودك با گامي لرزان، دوان دوان خود را به امام رسانيد، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: «يَا اَبَه! اُنْظُرْ اِلَيَّ فَاِنِّي عَطْشَان» اي پدر به من بنگر و ببين تشنه ام اين تقاضاي جگر سوز از آن كودك شيرين زبان مانند نمكي بود كه بر زخمهاي قلب امام پاشيده شد، به طوري كه اشك از ديدگان امام جاري شد و فرمود: دخترم ميدانم كه تشنه اي، خداوند تو را سيراب كند که او وكيل و پناه من است. هلال ميگويد: پرسيدم اين دختر چه كسي بود؟ گفتند: او رقيه دختر سه ساله امام حسين (ع) است.» چنانچه که ملاحظه نموديد در اين دو نمونه محتواي مطروحه با احساسات سر و کار دارد و سخني از روضه هاي سنگين و واژه هاي مرتبط با آن نيست. .