رمان آنلاین 🌱 🖌 به قلم نگاه خانم جان سمت مهیار رفت اما انگار باور نکرد : ـ دروغ نگو ... تو درست کار می کنی .... این مستانه یِ نازنازیه که کار بلد نیست ، ... صد دفعه به مادرش گفتم ، نقره جان ، ... خودت لوس بودی ، دخترتو لوس بار نیار ... به خرجش نرفت که نرفت ... بفرما . با خودم فکر کردم که انگار خانم جان مادر شوهر من است ! یه طوری کنایه میزد که به خدا اگه عمه افروز مثل آن کنایه ها را بلد بود ! دلم به حال مادرم سوخت ! در همه ی این سال ها چقدر با زخم زبون های خانم جون کنار امده بود ! مهیار کاسه ی محتوی تخم مرغ را درون ظرفشویی ریخت و گفت : ـ حالا اینبار ولش کنید ... یه دستمال بدید به من کف آشپزخونه رو تمیز کنم . خانم جان سمت یکی از کابینت ها رفت و من که دلخور بودم ، نه تنها از همان لحظه ، بلکه از دیروز و دیروز های قبل ، تکیه به کابینت زدم و دست به سینه به تماشای کار کردن مهیار ایستادم . مهیار در حالیکه گه گاهی نگاهی به من می انداخت ، با اشاره چشم و ابرو می خواست که سخت نگیرم . ـ خانم جون یک تشت آب بده اصلا کف آشپزخونه رو بشورم اینجوری بهتره . خانم جان خم شد و با غرغر کردن ، در حالیکه قالیچه ی کف آشپزخانه را بر می داشت گفت : ـ بفرما ... خانم خانمای با هنر ! ... کاری کردن که حالا باید این قالیچه هم شسته بشه . چشمان مهیار از کاسه بیرون زد : ـ خانم جان ، تخم مرغ که روی موزاییک شکسته ... ربطی به قالیچه نداره ! خانم جان عصبی گفت : ـ پخش شده دیگه حتما ... یه ذره روی قالیچه پاشیده . و مهیار باز دلیل آورد : ـ خب پاشیده باشه ، نجس که نیست . خانم جان عصبی تر گفت : ـ اصلا باید اینو بشورید ... پارسال هم نَشُستم کثیفه ، ... الان هم که کثیف تر شد . مهیار که نیت خانم جان را فهمیده بود ، قالیچه را از او گرفت و گفت : ـ چشم ... چشم .... اول صبحانه بخوریم بعد با مستانه با هم می شوریم . خانم جان دیگر آرام گرفته بود . بالاخره قالیچه ای که دو سال نَشُسته شده بود را با نیرنگ به ریش ما بست تا تمیز بشوریم . اما واقعا شستن آن قالیچه مزه داد . شلنگ آب دست من بود و مهیار روی قالیچه خم شده بود و با فرچه حسابی تن ظریف قالیچه را می سابید . دلم شیطونی میخواست ... با بدجنسی شلنگ را سمتش گرفتم . 🌺رفتن به پارت اول👇🌺 https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459 🖌 به قلم نویسنده محبوب حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️ 🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•