#پارت23
رمان آنلاین
#مثل_پیچک🌱
🖌 به قلم
#مرضیه_یگانه
نگاه خانم جان سمت مهیار رفت اما انگار باور نکرد :
ـ دروغ نگو ... تو درست کار می کنی .... این مستانه یِ نازنازیه که کار بلد نیست ، ... صد دفعه به مادرش گفتم ، نقره جان ، ... خودت لوس بودی ، دخترتو لوس بار نیار ... به خرجش نرفت که نرفت ... بفرما .
با خودم فکر کردم که انگار خانم جان مادر شوهر من است !
یه طوری کنایه میزد که به خدا اگه عمه افروز مثل آن کنایه ها را بلد بود !
دلم به حال مادرم سوخت !
در همه ی این سال ها چقدر با زخم زبون های خانم جون کنار امده بود !
مهیار کاسه ی محتوی تخم مرغ را درون ظرفشویی ریخت و گفت :
ـ حالا اینبار ولش کنید ... یه دستمال بدید به من کف آشپزخونه رو تمیز کنم . خانم جان سمت یکی از کابینت ها رفت و من که دلخور بودم ، نه تنها از همان لحظه ، بلکه از دیروز و دیروز های قبل ، تکیه به کابینت زدم و دست به سینه به تماشای کار کردن مهیار ایستادم .
مهیار در حالیکه گه گاهی نگاهی به من می انداخت ، با اشاره چشم و ابرو می خواست که سخت نگیرم .
ـ خانم جون یک تشت آب بده اصلا کف آشپزخونه رو بشورم اینجوری بهتره .
خانم جان خم شد و با غرغر کردن ، در حالیکه قالیچه ی کف آشپزخانه را بر می داشت گفت :
ـ بفرما ... خانم خانمای با هنر !
... کاری کردن که حالا باید این قالیچه هم شسته بشه .
چشمان مهیار از کاسه بیرون زد :
ـ خانم جان ، تخم مرغ که روی موزاییک شکسته ... ربطی به قالیچه نداره !
خانم جان عصبی گفت :
ـ پخش شده دیگه حتما ... یه ذره روی قالیچه پاشیده .
و مهیار باز دلیل آورد :
ـ خب پاشیده باشه ، نجس که نیست .
خانم جان عصبی تر گفت :
ـ اصلا باید اینو بشورید ... پارسال هم نَشُستم کثیفه ، ... الان هم که کثیف تر شد .
مهیار که نیت خانم جان را فهمیده بود ، قالیچه را از او گرفت و گفت :
ـ چشم ... چشم .... اول صبحانه بخوریم بعد با مستانه با هم می شوریم .
خانم جان دیگر آرام گرفته بود . بالاخره قالیچه ای که دو سال نَشُسته شده بود را با نیرنگ به ریش ما بست تا تمیز بشوریم .
اما واقعا شستن آن قالیچه مزه داد . شلنگ آب دست من بود و مهیار روی قالیچه خم شده بود و با فرچه حسابی تن ظریف قالیچه را می سابید .
دلم شیطونی میخواست ... با بدجنسی شلنگ را سمتش گرفتم .
🌺رفتن به پارت اول👇🌺
https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459
🖌 به قلم نویسنده محبوب
#مرضیه_یگانه
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️
🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•