حرف حساب
✳️ «میرزا قبلهٔ عالم» | قسمت دوم 🔻 شیرِ نر عمارت گلستان آب دهانش را قورت داد و از انیس سوگولی خودمخ
✳️ «میرزا قبلهٔ عالم» | قسمت سوم 🔻 شاه قجر دست به دامان امین السلطان شد. تصمیم گرفتند چو بیندازند که کاغذ میرزا دروغ بوده، شایعه است و میرزا چنین دست خطی نداده. ملت، بروید پای بساط دود و دمتان. مردم اما اهل حلال و حرام و احتیاط بودند. هجوم بردند تلگرافخانه که ته توی ماجرا را دربیاورند. شاگردهای آتش‌به‌اختیار میرزا هر چه شاه و امین السلطان رشته بودند را پنبه کردند. اخبار فتوا رسیده بود بین توده‌ها. در اصفهان و شیراز و تهران و تبریز رعیت بلوا کرده بودند و جد و آباد شاه را بسته بودند به فُحشیات ملوّن و خاک‌برسری. خبر رسیده بود که مردم، تاجران خارجی بالاخص اتباع بریتانیا را تهدید به قتل کرده‌اند. دیگر این قصه را نمی‌شد جمعش کرد. فکرش را بکن! نیم قرن انحصار توتون و تنباکوی وطن را بدهند دست اجنبی، تا پول سیر و سیاحت شاه قجر قوانلو جور باشد. 🔸 رعیت لبریز بودند. علما بیشتر... خیلی زود شمدهای تنباکوی خشک‌نشده از پشت‌بام‌ها جمع شد. ناصر، این شیر بی‌یال‌وکوپال، جرأت نداشت توی حریم سلطانی‌اش چپق دست بگیرد و یا دود و دمی راه بیندازد. ضعیفه‌ها شِت و پتش می‌کردند. تنباکو یک‌شبه از چشم مردم افتاده بود؛ عینِ ناصر. تیر جناب امین به سنگ خورد. شاگردهای میرزا زودتر خبر دستخط را رساندند به مردم. دروغ و شایعه کارساز نبود. کار که از کار گذشت، قبلهٔ عالم، شاه بابا، خامی کرد و نایب السلطنه کامران میرزا را فرستاد میرزای آشتیانی شریعتمدار طهران را دور بزند که ای آقا اگر میرزای مُجَدّد مجتهد است، خب شما چی از ایشان کمتر دارید؟ چرا نظر مستقل نمی‌دهید؟! ایشان تحریم کرده؟ کاری ندارد! قلمتان را بچرخانید روی کاغذ، حلالش کنید. میرزای آشتیانی هم رو ترش کرده بود که برو به ابوی نان‌به‌نرخ‌روزخورت بگو ما با میرزای بزرگ هم‌نظریم. فتوای ایشان حرف آخر ماست... ادامه دارد... ✍ طیبه فرید https://eitaa.com/tayebefarid ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f