🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ازدواج اسماعیل علیه السلام «۲»🔹 پرندگان بر فراز چشمه زمزم به پرواز در آمدند و گروهی از آنها اطراف این چاه جمع شدند، زندگی جدید در این مکان آغاز شد، گرچه خبر وجود چنین چشمه ای به اطراف نرسیده بود ولی قوم جرهم چون متوجه هجوم پرندگان به سرزمین مکه و پرواز بر فراز آن شدند، با خود گفتند: بی تردید این پرندگان بر فراز محلی پرآب می چرخند و چگونه است با اینکه ما در این سرزمین خشک و برهوت زیاد رفت و آمد کرده ایم، ولی تاکنون آبی در این محل ندیده ایم. سپس قوم شخصی را به محل اعزام کردند تا تحقیق کند و خبری برای ایشان بیاورد. نماینده طایفه جرهم مسافتی را پیمود و ناگهان به آب رسید و بلادرنگ بشارت وجود آب را برای قوم آورد. آنها خرم و مسرور به سوی چشمه کوچ کردند و وارد سرزمین مکه شدند. هنگامی که این جمعیت نزدیک چاه آمدند و مادر اسماعیل را نزدیک چشمه دیدند، از وی اجازه گرفتند که در جوار او بار اقامت افکنند و از آب زمزم بهره برداری نمایند. هاجر به آنان اجازه اقامت داد، به شرطی که مهمانان محترمی باشند، نه آنکه پیاده شوند و آن سرزمین را غصب نمایند. (ادامه دارد...) . علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺