امالی صدوق بَینَا أمیرُ الْمُؤْمِنینَ علیه السّلام یخُطُب النّاسَ وَ هُوَ یقُوُل: سَلُونی قَبْل أنْ تَفْقِدُونی! فَوَ اللهِ لا تَسْألُونی عَنْ شَی ءٍ مَضَی وَ لَا عَنْ شَی ءٍ یکون إلّا نَبَّاتَکمْ بِهِ. فَقَامَ إلَیهِ سَعْدُ بْنُ أبی وقّاص فَقَال: یا أمِیرَ الْمُؤمِنینَ أخْبِرنی کمْ فِی رَأْسی وَ لِحْیتَی مِنْ شَعْرَة؟! فَقَال لَهُ: أمَا وَ اللِه لَقد سَألْتَنی عَنْ مَسْئَلَة حَدَّثَنی خَلیلی رَسُولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: انّک سَتَسْألُنِی عَنْهَا! وَ مَا فی رَأسِک وَ لِحْیتِک مِنْ شَعْرَة إلّا و فِی أصْلِها شَیطَانُ جَالِسُ! فَإنَّ فِی بَیتِک لَسَخْلًا یقُتَلَ الْحَسَینَ ابْنِی! وَ عُمَرُ بن سَعْد یوْمَئِذٍ یدْرُجُ بَینَ یدَیهِ  «در بین وقتی که أمیر المؤمنین علیه السّلام خطبه می خواند و می گفت: بپرسید از من قبل از آنکه دیگر مرا نیابید! سوگند به خدا از هیچیک از وقایع گذشته؛ و از هیچیک از وقایع آینده از من نمی پرسید؛ مگر آنکه من شما را بدان مطّلع و آگاه می کنم! ناگهان سَعْد بن أبی وَقّاص در برابر او برخاست و گفت: ای أمیر مؤمنان به من خبر بده که چند عدد مو در سر و ریش من است؟! حضرت به او فرمود: سوگند به خدا بدانکه از مسئله ای از من سؤال کردی که خلیل من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن به من خبر داده است که تو از من درباره آن سؤال خواهی نمود: در سر تو و در ریش تو هیچ موئی نیست مگر آنکه در بن و ریشه آن شیطانی نشسته است! و تحقیقاً در خانه تو بزغاله ای است که فرزندم حسین را خواهد کشت! و عُمَر بن سَعْد در آن روز طفلی بود که در مقابل او می دوید و بطور کودکانه راه می رفت.» 🌺 پایگاه تبیین چندهمسری اسلامی 👇 https://eitaa.com/chandhamsari_ormavi