🌿 ✨﷽✨ گفت پشه مالاریا لگدم زد و افتادم و رفتم تا مرز مردن اما توسل به خانم فاطمه زهرا زنده‌ام کرد دیدن او پس از ماه‌ها همه را هیجان زده کرد بچه‌ها قیافه‌اش را فراموش کرده بودند پرسیدم اگه پشه نیشت نمی زد حالا حالاها آنجا بودی نه ؟ گفت پروانه اگه بدونی چقدر این مردم سیاه دل روشنی دارند و چقدر مظلومن اول که رفتم از رییس جمهورشان آقای کابیلا پرسیدم شما از ما چی میخوای؟ گفت یه چیزی مثل بسیج خودتون که مردم رو بیاره پای کار و مثل حزب‌الله لبنان دست بذاره روی حلقوم اسرائیلی‌ها که دارند موذیانه اینجا گسترش پیدا می‌کنند پرسیدم خوب موفق شدی؟ جواب داد مشکلاتشون به اندازه ثروت خدادادی و منابع غنی جنگلی و کشاورزی شون خیلی زیاده من قبل از هر چیزی بحث های حفاظتی را برای رئیس‌جمهور کنگو جا انداختم ایشون متاسفانه بیش از حد به آدمهای دور و برش اعتماد داره نگرانم مبادا از همین جا ضربه بخوره با این حال کارهای خوبی توی این مدت انجام شد تا اینکه نیش پشه من رو تا محضر حضرت عزرائیل برد اما عمرم به دنیا بود و خانم فاطمه زهرا کمکم کرد و رو کرد به دخترم زهرا و گفت *وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد از خانم فاطمه زهرا کمک بخواهید گره‌های کوچک را هم از شهدا بخواهید براتون باز کنند* و توضیح داد مالاریا که نیشم زد مدتی توی بیمارستان بستری بودم اونجا مشکلات استفاده از سرنگ برای چند تا مریض خیلی متداوله و از طرفی مریضی ایدز هم خیلی زیاده و من همش نگران بودم که مبادا یکی از این سرنگها منو آلوده کنه به دورو بری ها می گفتم که مواظب سرنگها باشند اما خیلی می‌ترسیدم فشارم مرتب می افتاد روزی ۵ تا سرم می‌زدند اما چشمام سیاهی میرفت چیزی مثل حالت کما داشتم بین هوش و بیهوشی و مرگ یک بار فکر کردم که روح از تنم داره خارج میشه شهادتینم رو گفتم اما دلم نمی خواست اونجا بمیرم نگران سرنگها بودم *لحظه جون دادن توسل به خانم فاطمه زهرا پیدا کردم چند دقیقه بعد از این رو به اون رو شدم* دو سه ساعت بعد دیگه هیچ وقت فشارم نیفتاد دکترها درمانده بودند که چه اتفاقی افتاده و من زبان گفتن نداشتم همون جا نذر کردم که تا زنده ام هر سال ایام فاطمیه نذر روضه حضرت زهرا داشته باشم به شکرانه سلامتی حسین منتظر ایام‌فاطمیه نشدم و سنگ بنای روضه حضرت زهرا را از همون وقت گرفتم هنوز یک ماه از آمدن حسین به ایران نگذشته بود که سر ظهر اخبار سراسری تلویزیون خبری را گفت که اشک رو توی چشمان حسین نشاند خبر این بود کابیلا رئیس جمهوری کشور آفریقایی کنگو توسط یکی از نزدیکانش کشته شد وهب وقتی گریه بابا را دید متعجب شد و پرسید بابا برای یه آدم کمونیست اینجوری ناراحت شدی؟ حسین گفت کابیلا و کنگو ظرفیت خوبی برای انقلاب اسلامی بودند از همان کسی که خیلی بهش اعتماد داشت ضربه خورد حالا ببین بعدا چه اتفاقی تو کنگو میوفته چند روز بعد حسین حرف نا تمامش را برای وهب و ما کامل کرد و گفت کابیلا رو کشتن و پسرش ژوزف رو جاش گذاشتن و ژوزف هم رفت آمریکا و کنگو پایگاه اسرائیلی ها شد من برای اینکه این اتفاق نیفته خیلی خون دل خوردم جسم حسین میان ما بود اما گویی روحش را میان محرومین سیاه آفریقا جا گذاشته است فرمانده کل سپاه یکی دو کار به او پیشنهاد داد یکی از آنها فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸