📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش سوم: الف: کثرت در هستی ❇️ حکمت مشاء 🔹 حرکت فلسفی در فلسفه مشاء از کثرت‌ها به سمت وحدت است. توضیح اینکه، فلسفه مشا با مطالعه موجودات ممکن الوجود و دسته‌بندی آنها در مقولات ده گانه، یک گام رادر حرکت فلسفی طی می‌کند. در مرحله‌ی دیگر چگونگی نسبت اعراض با جواهر بحث می‌شود و نشان می‌د که اعراض امور متکثر و متباینی هستند که بواسطه جوهر وحدت می‌پذیرند و جوهر به عنوان اساس ممکن الوجودها معرفی می‌شود. در مرحله سوم با ترتب رتبی جواهر، به تبیین مبدأ اصلی جواهر یعنی واجب پرداخته می‌شود که عنصر وحدت بخش همه جواهر و نسبت اصلی میان همه ممکنات، مخلوق بودن آنها و نسبت وجودی با مبدأ و واجب است. اما در مجموع میان ممکنات تباین وجودی برقرار است. ❇️ حکمت متعالیه 🔸 اما در حرکت فلسفی حکمت متعالیه، توجه اولیه به جبهه وحدت است. قبل از هرچیزی، «وجود» به عنوان مهمترین و اولی‌ترین وصف واقعیت، مورد تحلیل واقع می‌شود و از این طریق، واقعیت به نحو کلی آشکار می‌شود. این اصل مهم که از آن به «اصالت وجود» یاد می‌شود نشانگر این اندیشه است که همه‌ی هستی را وجود شکل می‌دهد و همه‌ی اموری که هستند بهره‌ای از وجود دارند اما هر کدام به اعتبار درجه و رتبه‌ای که دارند از «ماهیت» برخوردارند ماهیتی که نشانه‌ی کثرت و تمایز است. در این نگرش غیر از واجب الوجود که هستی محض است و هیچ ترکیب و محدودیتی در او راه ندارد، بقیه موجودات دارای ماهیت هستند که نشانگر مرتبه وجودی آنها است. از این اندیشه با عنوان «تشکیک وجود» یاد می‌شود. 🔹اگرچه همه موجودات نسبت به واجب الوجود، وجودرابط هستند وپرتوی از شعاع وجودی او هستند وهیچ استقلالی ندارند، اما زمانی که در نسبت با هم مطالعه و مقایسه می‌شوند دارای سلسله مراتب و درجات مختلف طولی و عرضی هستند. در این مقایسه و مطالعه که بر اساس نحوه‌ی تحقق وجود و تعیّنات وجودی و ماهیت اشیاء انجام می‌گیرد، «تکثر» امر واقعی است و عوالم و وجودی متکثر و تمایز و تشخیص نوعی و فردی فهم می‌شود. بر این اساس عالم بر سه مرتبه هست: ۱. عالم عقل ۲. عالم مثال ۳. عالم طبیعت 🔸 ویژگی اصلی عالم ماده، حرکت جوهری و صیرورت وجودی است. یعنی آن به آن در حال حرکت، شدن و تکامل است و هیچ‌توقف و سکونی در آن راه ندارد. 🔹 انسان که عضوی از موجودات عالم ماده و طبیعت هست نیز از این حکم کلی خارج نیست او هم لحظه به لحظه در حال حرکت و تحول جوهری است. اما نکته مهم این است که انسان چون دارای نفس ناطقه و قوه عقل، آگاهی و اراده است دو نوع حرکت دارد: ۱. حرکت جوهری طبیعی در حوزه جسم و جسمانیت؛ ۲. حرکت جوهری ارادی در حوزه نفس ناطقه و اجتماعیات. 🔸 زندگی انسان محصول آن حرکت جوهری ارادی است که بنیان آن را تحولات آگاهی انسان و نحوه‌ی آرمان‌های او می‌سازد. انسان با ادراکات و معلومات خود اتحاد وجودی می‌یابد و از این طریق عقل و‌ جان او به دست خودش ساخته می‌شود. 🔹انسان به واسطه عقل و آگاهی، اراده و عزم، زندگی می‌کند و برای رسیدن به کمالات و مطلوب‌ها حرکت و تلاش می‌کند. چرا که انسان در فطرت و سرشت خود «میل به کمال مطلق و تنفر از نقص» را می‌یابد و بر آن اساس موجودی کمال طلب است و به همین جهت همواره در حال حرکت به سمت کمال و کنار گذاشتن محدودیت‌ها و نواقص است. 🔸اما حرکت انسان در زندگی، برخلاف دیگر موجودات، بر پایه‌ی «قانون» و «قاعده» است. به تعبیر دیگر، انسان موجود «معنایاب» و «اعتبارساز» است و متناسب با نیازها و برای کسب منفعت‌های ملائم با طبع خود و رفع ضررها و دردها و همچنین جلب مصلحت‌ها و دفع مفسده‌ها، «اعتبارسازی» می‌کند. اعتبارسازی انسان محصول فطرت ابداع و میل به نوآوری و خلاقیت است که در سرشت کمال جوی انسان نهادینه شده است. 🔹اعتبارات انسانی دو گونه است یا برخواسته از فطرت مشترک انسانی و نیازهای طبیعی است که فرافرهنگی است. اما بخش اعظم اعتبارات انسانی، متناسب با محیط زندگی و مناسبات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی او وضع می‌شود که طبیعتا متکثر، متفاوت و متمایز هستند. همین عامل ایجاد فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف درتاریخ بشریت بوده است که هر کدام، امکان جدیدی را برای زیستن وصیرورت انسان بوجود آورده است. 🔸 تاریخ وفرهنگ انسانی به مثابه محصول ظهورات عقل و فعلیت آگاهی‌ها، اعتبارات وفعالیت‌های انسانی است که در آنها هم می‌توان جنبه‌های مشترک فطری وعقلانی رایافت و هم می‌توان تنوع‌ها، تکثرها، تفاوت‌ها و تعارض‌های را مشاهده کرد. تاریخ و فرهنگ فرصتی برای ظهور مستمر انسان و انکشاف حقایق الهی و امکان‌های زیستن است. این مطلب می‌تواند بنیانی برای فلسفه تاریخ و فهم چرایی وحدت و تکثر جوامع و تمدنها باشد. 🛑 ادامه دارد ... ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2320