مگر مولا بپرسد از کرم حال موالی را که غیر از او نمی‌گیرد کسی دستان خالی را کسی جز او نمی‌گیرد سراغ دردمندان را کسی جز او نمی‌فهمد چنین افسرده‌حالی را اگر دست کرم را وا کند، انگشتر لطفش گشاید برخلایق باب فضل لایزالی را نگاه مهر او بارانی از جود و کرم دارد ببارد گر به ما، پایان دهد این خشکسالی را نمی‌گنجد مضامینش به شعر شاعران، آری صفاتش برده بیرون از تصورها تعالی را علی علم است، یا حلم است، یا فضل است، یا عدل است چه تمثیلی سزاوار آید این حد، بی مثالی را ولی و والی و والا، علی و عالی و اعلا که دارد غیر مولا اینچنین اوصاف عالی را؟ علی حق است حقی آنچنان واضح، که خورشیدش فروزان کرده مثل روز، روشن این حوالی را میان صحن، رو در روی ایوان از علی گفتن خدا از ما نگیرد لطف این نازک‌خیالی را به وقت مرگ‌ چون می‌آید او، خوش باد جان دادن بیا ای مرگ و از ما بر نگیر این نیک‌فالی را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e