✔️ پیامد جزر و مد بازار در خانواده ما ✍️محسن عبدالله زاده پدرم مهندس کاشی کاریست امروز بعد از چند وقت سرکار رفته و خوشحال از مزدی که گرفته بود؛ گفت بریم گوشت بخریم فردا مادرت ته چین درست کند. توی مسیر من روی تنه جلو و داداش علی روی ترک عقب دوچرخه اش گوشمان به حرف‌های بابا بود. با حرص و ولع خاصی دائم از ته‌چین‌های مامان تعریف می‌کرد و دهنم را آب انداخت. قبل سفارش با نگاهی به قیمت‌ها و دستی که همان داخل جیب داشت اسکناس‌ها را می شمرد: گوسفندی ۱۵۰،۰۰۰ لخم: ۲۵۰،۰۰۰ استخوان آبگوشتی: ۲۵،۰۰۰ ماهیچه : ۱۷۰،۰۰۰. بی‌اعتنا به قیمت‌ها، سفارشش را حساب کرد و رفتیم نمی‌دانم چه شد در مسیر برگشت پدرم با فروتنی خاصی از آبگوشت‌های مادرم تعریف می کرد. @HOWZAVIAN