☑️ از روز سرخ تا روز سبز
✍
سعید احمدی
برای من که عادت دارم از شب بنویسم و در تاریکی نفس بکشم نوشتن برای صبح صادق بیانی است گنگ و نامفهوم. نیمهای دیگر از ماه شعبان رسید. امروز بسیاری رو به میعادگاه جمکران دارند؛ اما دل من میشود فرش قدمهای جابر و زائر. دوست دارم کنار یکی از جادههای اربعین حسینی بنشینم و دربارهی مولود نیمهی شعبان چیزی بنویسم؛ البته هر آنچه به مهدی امتها ربط و تعلق دارد مرا به یاد اربعین شهادت ابوالاحرار میاندازد. همان روزهای بیزمانی و بیمکانی. خواستنیترین طلوع و غروبهایی که در عمرم دیدهام. ساعت صفر دنیا. نوار رنگینکمانی و بیزوال شارعالحسین. روزهای خوش زائر. شبهای روشن حبالحسین. شعبان به میانه رسید. ماه کامل شد. ستارهی بخت بشر دمید. خفاشها پر زدند. لایه به لایه سایه ساختند. حجاب و غبار افروختند؛ اما ستاره درخشید و ماه تابید. کلام قدیم و جدید قاعده را باخت. فلسفه هم درماند. پوزیتیویسم با ساینس و رفرنسهایش پز داد و به اندازهی بز اخفش هم به خفاشها کمک نکرد. این ماه از اول هم پشت ابر نبود. ابر خود ما بودیم. وقتی تن و جانمان را به انجاس جاهلیت سنتی و فرنگی آلودیم چرا باید دل و امید ببندیم به چشم نظر آلودهیمان؟ غیبت عیب ماست. غایب ماییم. ما نادانسته در تبعیدی دلپذیر به سر میبریم. بیآنکه بخواهیم از زیر این شکنجههای به استخوان رسیده بگریزیم. خو کردهایم به چرک و خون. گوش سپردهایم به دهانهای کثیف. لذت میبریم از استشمام تعفن مغزهای کرمخورده و پوسیده. تا عطش خود را از مجرای فاضلاب ابنای ناپاک آدم فرومینشانیم کاسهی چهکنم_چهکنم توی دستمان میچرخد. ما نیز میچرخیم و دستبهدست میشویم. زمانبهزمان، قرنبهقرن، نسلبهنسل. گورخانههای ما پر است از زندههای محتضر. چشمها را باید شست. دستها را و پاها را و صدالبته دلها را. باید به قاعدهی اربعین، زائر شد تا ذرهای و روزنهای از شعبان را دید. ملتهایی را امتهایی را و مردمی را که گروه گروه و دسته دسته «حبالحسین یجمعنا» میخوانند. این بار از کربلا تا کعبه. اینبار از عشق تا عشق. این بار از ضریح تا بقیع. این بار از روز سرخ تا روز سبز. از عاشورا تا نوروز جهان. اربعین نشانهی آشکار خورشید شعبان و «صبح صادق» آن وعدهی صادق است.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN