چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟ که سنگ بود جواب تویی که آینه زادی تو لب گشودی و بوزینه های رفته به منبر خجل شدند؛ چه عمر کمی چه علم زیادی! لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها که هم جوان الائمه و هم امام جوادی نوشت از در پشتی مرو که خلق بداند تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی ... به "السلام علی جدی الشهید" معطر لبی که تشنه و مسموم روی خاک نهادی شهید تشنه شدن ارث خاندان تو بوده که قاتل تو نفهمیده بود از چه نژادی ... و روضه خوان چه بخواند به غیر روضه ی اکبر؟ و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی