📚 ؟ *...〰〰〰➰〰〰〰〰...* 📘 📖 ۲۲۰ صفحه 📝 📇 انتشارات *...〰〰〰➰〰〰〰〰...* 📌 کنار زینب نشستم و صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم های بسته‌اش را یکی یکی بوسیدم. لب هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم ، قلبش نمی‌زد ؛ روسری‌اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی را که از روسری بیرون زده بود، پوشاندم. *دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند.* زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم و بلند گفتم:«بأی ذنب قتلت» . ➕ *برخی را خدا برای خود خودش خلق کرده* ... اصلا گویی برای این دنیا خلق نشده‌اند. قرار بوده مستقیم به بهشت بروند و فکر کنم خدا فقط مدت کوتاهی برای شناساندنشان آنها را روی زمین خود قرار داده است. به نظرم زینب (میترا) کمایی از اون دسته آدم‌هاست. (کتاب عارف 12 ساله) و (کتاب عارفانه) هم از این دست از آدم‌ها بودند. خود زینب مدام می‌گفت: «خانه‌ام را ساخته‌ام. باید بروم.» *قفس دنیا برایش تنگ بود...* 🔗 🔰 @ino_khundi 🌿 @almol