اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #آرزوهای_دست_ساز
📝 #میلاد_حبیبی
📖 ۱۵۷ صفحه
📇 انتشارات #راه_یار
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «حالا بچهها حرفی برای گفتن دارند... زوری در بازویشان است تا گرهای باز کنند و دردی را تسکین دهند. حجم سخاوتشان به حدی رسیده که بتوانند برای از بین بردن بیعدالتی و نابرابریها به اندازه خودشان کاری کنند. وقتش رسیده به حد وسعشان نخودی در آش بریزند. سادهاند و از همه مهمتر بیادعا...
خودشان را فقط وسیلهای برای رساندن رزق سی خانواده میدانند. دلشان به این خوشاست که بتوانند به بهترین شکل ممکن اسباب آرامش این سی خانواده را فراهم کنند. حالا که این کارها وی روال افتاده و درآمد شرکت تثبیت شدهاست، بچهها به شکرانه این موفقیت تصمیم گرفتهاند یک درصد ازچرخش مالی شرکت را که بخش قابل توجهی از سود شرکت میشود، صرف امور خیریه کنند...»
➕ از همان روزهای اول دانشگاه میخواستم از لابهلای جزوهها و #کتاب ها و کلاسها راهی برای پول در آوردن پیدا کنم؛ اما هفت ترم گذشت و رفت و آمدهایم به #دانشگاه چیزی عایدم نشد تا اینکه ترم آخر، سه واحد #کارآموزی در چشمانم زل زد...
همه کارهای مهم و بزرگ اولش یک فکرند، یک ایده یا جوانهای که گوشه مغزمان سبز شدهاست. فکرهایی از همین جنس، با همین سر و شکل. هفتهای چند بار از همین جوانهها گوشه و کنار مغزمان سرک میکشند و خیلی وقتها آنها را نادیده میگیریم. ولی قصه جدی گرفتن جوانهها خیلی دلنشین است وقتی از یک جوانه به خوبی مراقبت بشود هوایش را داشته باشیم. صبر و صبر و صبر. تلاش و تلاش و تلاش . پشتکار و پشتکار و پشتکار هر کدام ازاینها را هر روز به پای ایده و جوانههای مغزمان بریزیم تا بالاخره قد کشیدنش را ببینیم و برگ و بار بدهد... آرزوهای دستساز قصه همین جوانههاست. جوانههایی که یک گوشه از مغز دانشجوی سال آخر کارشناسی سر بر آورده و با صبر و تلاش و پشتکار تغذیه شده است. این کتاب یک روایت واقعی و پر نشاط جوانانه است از شکلگیری یک شرکت #دانش_بنیان که در آن تمام از پا افتادنها، خسته شدن ها و دوباره و چندباره دست به زانو گرفتن و یاعلی گفتن جوانهایی آمده که میخواستند برای کشورشان بال باشند...
✏️ #تکتم_درکی
📗 همچنین شما میتوانید از طریق آدرس زیر قسمتی از کتاب را مطالعه کرده و #نسخه_الکترونیکی کتاب را از وبسایت #طاقچه خریداری کنید:
👈 * [مشاهه و خرید](https://plink.ir/t4rmH) *
😉 یا #نسخه_فیزیکی آن را از وبسایت #پاتوق_کتاب_فردا خریداری کنید:
👈 * [مشاهده و خرید](https://plink.ir/osiF6) *
🔗 #شرکت_دانش_بنیان #خاطره #خاطرات #دانشجو #دانش_آموز #مدرسه #کسب_و_کار #درامدزایی #علمی #علم #تجربه_نگاری #جوانان #نوجوانان
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #خانم_مربی
📝 #مرضیه_ذاکری
📖 ۲۷۲ صفحه
📇 انتشارات #راه_یار
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 «خاطرم هست که شما قبلاً گفتید اوج فعالیتهایی که برای پشتیبانی جنگ انجام میدادید، در هنرستان مطهری بوده است... دربارهاش میگویید؟
بله خیلی فعال بودیم؛ من از مراکزی که برای جبهه کمک جمع میکردند، مواد غذایی مختلف مثل حبوبات،برنج و قند و... میآوردم. با بچهها آنها را بسته بندی میکردیم. مثلاً یک روز اعلام میکردم بچهها فردا میخواهیم قند بشکنیم همه قندشکن میآوردند و بساط قند شکستن را در حیاط پهن میکردیم. یک روز برنج پاک میکردیم و یک روز نخود و لوبیا بود. یا فصل بِه که میشد، مرباپَزون داشتیم. بعد هم مرباها راداخل شیشه میریختیم و تحویل میدادیم...»
➕ نه اینکه لباس فرم داشته باشند... بلکه سبک کار و دغدغههایشان آنها را شبیه هم کرده بود. صدایشان را تقریبا هر روز از بلندگوی مدرسه میشنیدیم و تصویر برای قد کوتاهها شفاف بود و بچههایی که به جرم قد بلندشان آخر صف بودند تصویر ماتتری نصیبشان میشد. اصلا مفهوم صف را در مدرسههای دهه شصت و هفتاد باید معنی کنیم. معلم پرورشیها از همان اول صبح که میآمدند با چادرهای کشدار و مقنعه چانهدار تا خود ظهر که مدرسه تعطیل میشد راه میرفتند، روزی چند کیلومتر؟!. با بچهها صحبت میکردند، از حال آنها با خبر بودند. برای کارهای فرهنگی تشویقشان میکردند، غصه اردوی بچهها را داشتند، تابلو اعلانات را نونوار میکردند. شان و جایگاه مربی #پروشی در سالهای بعد از انقلاب جان گرفت. معلم یا #مربی پرورشی حالا یک رکن اساسی مدرسه بود که بدون او هرگز ...
خلاصه اگر شما هم از خواندن #تاریخ_شفاهی لذت برده و در میان صفحات این کتابها دنبال درسهای خوب میگردید #کتاب خانم مربی انتخاب خوبی است. این کتاب حاصل چندین ساعت مصاحبه با یکی از معلمهای پرورشی این سالهاست. خانم صدیق زاده، کسی که حجم دغدغهاش برای #رشد و #پرورش دانشآموزان باعث شده باور نکنیم حالا دیگر او یک فرهنگی بازنشسته است. در میان صفحات این کتاب خاطرهبازی کنید و از یادآوری ظرائف روزهای نه چندان دور و حالوهوای مدرسهها لذت ببرید...
✏️ #تکتم_درکی
📗 همچنین شما میتوانید از طریق این لینک قسمت #نسخه_الکترونیکی کتاب را از وبسایت #طاقچه خریداری کنید
👈 [مشاهده و خرید](https://plink.ir/pDw96)
😉 یا کتاب رو به صورت فیزیکی از وبسایت #پاتوق_کتاب_فردا خریداری کنید
👈 [مشاهده وخرید](https://plink.ir/Lk1n2)
🔗 #تربیت #تربیتی #زندگی_نامه #خاطرات #زن #دختر #دخترانه #مدرسه #معلم_پرورشی
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥉 #پیشنهاد_برنزی
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #راض_بابا
📝 #طاهره_کوه_کن
📖 ۱۲۰ صفحه
📇 انتشارات #شهید_کاظمی
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 ساعت روی دیوار از نیمهشب گذشته و وقت قرارمان رسیده بود، اما انگار راضیه امشب، زیر همهشان زده بود...
«سحرها همدیگر رو با پیامک برای #نماز_شب بیدار کنیم. اگه هم خسته بودیم، دو رکعت به نیت نماز شب بخونیم و بعدش بخوابیم. اگه هم دیگه از خستگی توان بلند شدن نداشتیم، چندتا ذکر بگیم و دوباره بخوابیم. توی شرایط عادی هم بعد از نماز تا ساعت شیش، درسای اون روز رو مرور کنیم.»
یکبار دیگر شماره راضیه و خانهشان را گرفتم اما جوابی نشنیدم...
.
➕ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند...
شامگاه شنبه ۱۳۸۷/۱/۲۴ بود که خبر انفجار حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز براثر بمبی که در قسمت مردانه کارگذاشته شده بود منتشر شد. اما در میان ۱۴ شهید این حادثه نام ۲ خانم نیز میدرخشید. یکی از این دو شهید #راضیه_کشاورز دختر ۱۶ سالهایست که این کتاب درباره او نوشته شدهاست. احتمالا شما هم با مطالعه این کتاب این حرف حاج قاسم را تصدیق میکنید که برای «شهید بودن باید شهیدانه زیست.» و به حال این شهید برزگوار غبطه خواهیدخورد.
طاهره کوهکن قلم را به دست گرفته و از اولین ساعات و روزهایی مینویسد که یک خانواده با حادثه شهادت دخترشان روبرو میشوند. زیبایی #کتاب آنجاست که قلم نویسنده بین روزهای قبل و بعد از شهادت راضیه دختر شانزده ساله خانواده رفتوآمد میکند. ترکیب خوب یک قلم روان با سر زدنهای مناسب به گذشته، این کتاب را جذاب و خواندنی کردهاست...
📗 مطالعه قسمتی از کتاب و خرید #نسخه_الکترونیکی از وبسایت #طاقچه در * [اینجا](https://b2n.ir/524447) *
📘 خرید #نسخه_فیزیکی از وبسایت #پاتوق_کتاب_فردا در * [اینجا](https://b2n.ir/Razebaba) *
🔗 #شهدا #شهادت #دخترانه #بانوان_شهید #شهید #شهیده #زندگینامه #ترور #بمبگذاری #خاطرات #خاطره
🔰 @inokhundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #ابوعلی_کجاست
📝 #نوید_نوروزی
📖 ۱۴۴ صفحه
📇 انتشارات #راه_یار
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 درگیری خیلی شدید بود... محاصره شده بودیم؛ من ۱۰۰درصد یقین پیدا کرده بودم که از آنجا زنده برنمیگردم. یکی از بچهها پرسید:«عقبنشینی کنیم؟» گفتم:«نه! نه! عقبنشینی درکار نیست. سنگرو حفظ کنید.» آخر صوت از غلامحسین طلب آب کردم و گفتم:« غلامحسین جان اون پایین آب دارید؟» او که پایین تل بود، گفت:«نه والله. اینجا آب نداریم.» گفتم:«یاحسین، #کربلا...»
➕ «ابوعلی کجاست؟» #زندگی_نامه خودگفته #شهید مدافع حرم #مرتضی_عطایی معروف به ابوعلی از رزمندگان لشگر #فاطمیون است. شهیدی ایرانیالاصل از شهر مشهد که خود را افغانستانی معرفی کرده و با پشتکار و پافشاری خود را به لشگر فاطمیون و درنهایت به #جبهه دفاع از حرم #حضرت_زینب سلاماللهعلیها میرساند... ابوعلی و پشتکارش در خانه #اهل_بیت علیهمالسلام شاید مصداق این شعر که «بکوب حلقه در را که عاقبت زسرای/ سری براید اگر حلقه را بجنبانی» باشد... آری درستاست اگر زود خسته نشوی و هرچه تو را رد کردند از پشت در کنار نروی، بالاخره در را به رویت باز میکنند، مثل ابوعلی... دیر یا زود میشود ولی سوخت و سوز ندارد...
📘 خرید #نسخه_فیزیکی از #عمار_یار در * [اینجا](https://plink.ir/dQkUk) *
🔗 #روایت #روایتگری #سوریه #جنگ #شهید #مدافعین_حرم #خاطره #خاطرات
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #خال_سیاه_عربی
📝 #حامد_عسکری
📖 ۲۴۴ صفحه
📇 انتشارات #امیرکبیر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 بیایید این بار بشینیم پای حرف و خاطرههای یک حاجی نویسنده و شاعر: #حامد_عسکری ... خودمانی و جذاب مینویسد... قلم توی دستش مثل یک نقاش حرفهای همه چیز را به خوبی تصویر میکند و ما هم از اینکه با او در سفر پر رمز و راز #حج همراه شدیم لذت می بریم...
#کتاب خال سیاه عربی آن قدر پُر کشش و خوشمزه است که خواندن آن فقط چند ساعت طول کشیده و به دستهایتان منگنه میشود؛ تا وقتی که کتاب را تمام کرده و خیالتان راحت شود...
حامد عسکری در بخشهایی از کتاب حاجی شده و از اعمال حج مینویسد، یک جاهایی #مارکوپولو شده و در خیابانهای #مدینه دنبال رستوران میگردد و بعضی جاها هم میکروفن به دست گرفته و روضه میخواند. او پسر کویر است و سخاوتمندانه، خواننده کتاب را در تمام لحظههایش شریک کرده است...
➕بخشی از کتاب:
صبحانه را خوردهام و روی تخت هتل دارم چند صفحه قرآنم را میخوانم که مادرم زنگ میزند... جهت ریا عرض کنم که با خودم عهد کردهام توی این سفر، نیمجزء، صبح و نیمجزء، عصر #قرآن بخوانم و آخر سفر، یک دور قرآن محمدی را که توی شهرش نشستهام، تمام کنم... حرفهای معمولی و متداول میزند؛ و خب قاعدتا جواب همه هم چشم است...
سوال اصلی را اینجا میپرسد و یخ میکنم: « #بقیع رفتی؟» نمیدانم چرا و چه جوری بیهوا میگویم: «دارم فردا میروم بقیع»... میگوید: «توی این دنیا هرچه خوشی است، سهم شما مردهاست... این هم رویش... ما زنها را که نمیگذارند برویم؛ تو ولی تو برو و حواست باشد... ناموس رسول خدا آنجا دفن است. ادب میکنیها! سر پایین میروی و میآیی.» میگویم: «چشم.» توی دلم انار پاره میشود...
📘 خرید #نسخه_فیزیکی از #پاتوق_کتاب_فردا در * [اینجا](https://plink.ir/fRO5n) *
🔗 #خاطرات #سفرنامه #کعبه #مکه #حج_تمتع
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #خداحافظ_سالار
📝 #حمید_حسام
📖 ۴۶۴ صفحه
📇 #نشر_شهید_کاظمی
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 خداحافظ سالار کتابی است از #خاطرات خانم #پروانه_چراغ_نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید #حسین_همدانی . راوی این #زندگی_نامه نمونهای است، از یک زن فداکار که برای آرامشِ خانه و خانوادهاش همه دلمشغولیها و عشق و علاقه به همسرش را در خود پنهان داشته تا در هنگام ماموریتهای پدر، فرزندان بهانه پدر را نگیرند و همچنین نشان دهنده مردی است پر ازعشق؛
عشق خدا، خانواده، #شهادت ، خدمت و به رفقایی که در جنگ ۸ساله از آنها جدا افتاده بود...
شمع افروخت و پروانه در آتش گُل کرد
میتوان سوخت اگر امر بفرماید عشق...
➕ برشی از متن کتاب:
بساط گردو شکستن را پهن کرد و مشغول شد... با تعجب پرسیدم: «چکار میکنی؟ مگه فردا صبح زود نمیخوای بری دیدار آقا؟»
با خوشرویی جواب داد: «سارا خانم (دخترش) صبحونه، گردو با پنیر دوست داره، میخوام برای این چند روزی که نیستم براش گردو بشکنم....»
سارا خوابیده بود وگرنه با دیدن این صحنه، مثل من، آشوبی به جانش میافتاد که خواب را از چشمانش میگرفت....
📝 #کبریا
📘 خرید #نسخه_الکترونیکی از #طاقچه در * [اینجا](https://plink.ir/PlRSo) *
📗 خرید #نسخه_فیزیکی از #پاتوق_کتاب در * [اینجا](https://plink.ir/YOIJd) *
🔗 #مدافعان_حرم #شهید #شهدا #حاج_حسین_همدانی #خاطرات_شهدا #همسران_شهدا #شهدای_مدافع_حرم #مدافعین_حرم #زندگینامه #زندگی_نامه
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📙 #پنجره_های_تشنه
📝 #مهدی_قزلی
📖 ۳۵۴ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 نامهای نشان داد و گفت:«این را با خط کودکانه در بساط ضریح پیدا کردیم همراه گوشوارهای کوچک و بچگانه.» در نامه نوشته شدهبود: « #امام_حسین علیهالسلام تو میدانی که از همه دنیا همین گوشواره را دارم فقط. از تو میخواهم من و مادرم و بیبی را ببری #کربلا .» حاج خلج نامه را گرفت و وارنداز کرد و گفت: «کاش شماره تلفنش را نوشتهبود.»
.
➕ پنجرههای تشنه داستان حرکت کاروان ضریح جدید امام حسین علیهالسلام از قم به کربلاست که در خلال مسیر با عواطف و احساسات میلیونها نفر از مردم سرزمینمان ایران مواجه میشود و مهدی قزلی توانسته است گوشهای از آن را به تصویر بکشد. ضریحی که تشنه آرام گرفتن به دور معشوق خود است. همراه مطالعه کتاب هم میخندید و هم اشک میریزید و حتی ممکن است گاهی در حین مطالعه #کتاب مانند مسافران این کاروان خسته بشوید ولی میتوانید چند روزی را با امام خود بگذرانید...
📘 خرید #نسخه_الکترونیکی از #طاقچه در * [اینجا](https://plink.ir/6bs4s) *
🔗 #خاطرات #سفرنامه #محرم #ضریح #عتبات_عالیات #سفر
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
41.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #اینو_خوندی
🎥 #تیزر_سینمایی معرفی کتابِ
🥾 #پوتین_قرمزها
📝 خاطرات #مرتضی_بشیری بازجو و مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیاء در دوران دفاع مقدس است. او طی مصاحبههایی به همت #فاطمه_بهبودی ، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای ردهبالای عراقی بیان کرده است. این کتاب روایت جلسات بازجویی از نیروهای عراقی است که در خلال این خاطرات، مطالبی از اتفاقات تاریخی نقل می شود که فجایع رخ داده در جنگ تحمیلی را بیشتر نمایان می کند.
📘 این #نماهنگ_معرفی روایتی آزاد از بخشی از کتاب است به عنوان تیزر پویش کتابخوانی #کتاب_قهرمان در حال پخش است. این پویش و #مسابقه تا 25 اسفندماه در سایت ketabghahreman.com ادامه دارد.
🔗 #روایت #روایتگری #خاطرات #اسرا #اسرای_جنگی #دفاع_مقدس #اسرای_عراقی #جنگ_روانی #عملیات_روانی
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #پوتین_قرمز_ها
📖 ۳۹۲ صفحه
📝 #فاطمه_بهبودی
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 اگر اهل #مطالعه در حوزه #دفاع_مقدس هستید، حتما کتابهایی درباره خاطرات اُسرایجنگی نیز زیاد خواندهاید... ولی احتمالاً کتابی راجع به اسرای عراقی جنگ، کمتر یا اصلا نخواندهاید... البته پوتین قرمزها صرفا به #روایتگری یا #خاطره_نگاری از آنها نمیپردازد؛ بلکه موضوع اصلی کتاب در حوزه #جنگ_روانی و #عملیات_روانی بر روی آنها و #رژیم_بعثی عراق است. این کتاب، خاطرات #مرتضی_بشیری ، بازجو و مدیر مسئول جنگروانی قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) در دوران دفاعمقدس است. او طیِ مصاحبههایی به همت فاطمه بهبودی، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای ردهبالای عراقی بیان کرده است...
➕ برشی از متن کتاب:
چشم اسرا را بستم و در عقب وانت جا گرفتيم ... باد سردی میوزيد و سرِ بي موی سرهنگ از سرما سرخ شده بود. کلاه کاموايیام را زا سر برداشتم و روی سر او کشيدم. سرش را به اين طرف و آن طرف گرداند، کلاه را لمس کرد و با صدای بغض آلودی گفت: (شما ديگر چه مردمی هستيد) نمیدانستم بغضش از عذاب وجدان است يا میخواهد عواطفم را تحت تاثير قرار دهد. جوابی ندادم و چشم دوختم به جاده. صدای سوز گريه سرهنگ را در ميان زوزه باد میشنيدم...
📕 دریافت نسخههای فیزیکی، الکترونیکی و صوتی از سایت ناشر در * [اینجا](https://sooremehr.ir/book/2541) *
🔗 #خاطرات #روایتگری #بازجویی #کتاب_صوتی #اسرای_جنگ #اسیر #اسرای_عراقی #جنگ #جنگ_ایران_و_عراق
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #پسرم_حسین
📖 ۱۶۰ صفحه
📝 #فاطمه_دولتی
🖨 انتشارات #حماسه_یاران
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 روایت داستانی زندگی شهیدِ عارفِ ۱۶ساله #دفاع_مقدس ؛ #حسین_مالکی_نژاد از زبان مادر که نویسنده برشهایی از زندگانی مادر را نیز در آن گنجانده است. از آن دسته از شهدایی که به قول حاج قاسم، شهیدانه زیسته بود. آخرین باری که از جبهه بازگشت به مادرش گفت مادر ۱۲ روز دیگه پیکرم باز میگردد و همانطور هم شد. حسین تا کلاس هفتم بیشتر درس نخوانده بود ولی وصیت نامهای نوشته که شاید نوشتنش از دست و زبان یک دانشجوی دکترای دینومعارف هم برنیاید... حتی اگر موفق به خواندن کتاب هم نشدید، وصیتنامه شهید که خودش با صدای خودش در زیرزمین خانه ضبط کرده بخوانید و بشنوید، شاید تلنگری باشد...
➕ برشی از متن کتاب:
شادمانفر (که با حسین شهید شده بود) چندسالی از حسین بزرگتر بود. نمیدانم چه سری بود بین این دو که جور دیگری با هم رفیق شده بودند. من چیز زیادی از رابطهشان نمیدانم، ولی حسین گفته بود قول و قرارهایی با هم دارند. میگفت قرار است در یک روز و یک ساعت شهید شوند. به حرفش میخندیدم و میگفتم: بسه حسین، جلوی مردم این جوری نگو! میگن پسر حاجمحمد چیزخور شده!...
📗 خرید با ۱۰درصد خفیف از سایت ناشر در * [اینجا](https://b2n.ir/t34342) *
🔗 #خاطرات #روایتگری #جنگ #جنگ_ایران_و_عراق #شهدا #شهید #شهید_نوجوان #نوجوان
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥉 #پیشنهاد_برنزی
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #کاهن_معبد_جینجا
📖 ۲۱۰صفحه
📝 #وحید_یامین_پور
🖨 انتشارات #امیر_کبیر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 «ژاپن جایی آن سوی دنیا که اغلب، معلمهای زحمتکشمان آنگاه که از دست درس نخواندنهایمان کفری میشدند، آن را مثل یک پتک بر فرقمان میکوبیدند. حالا هم که برای #روشنفکران و توسعهگرایان ورد زبان است و ذکر جان.»
#یامین_پور در کتاب کاهن معبد جینجا با چنین مقدمههایی و با یاد همه نمادهایی که از ژاپن در ذهنمان داریم مثل سنجابهای پرنده، شکوفههای گیلاس، تلفن پاناسونیک و حتی اوشین و هانیکو و سوباسا، ما را آماده سفر میکند.
سفر به #ژاپن ... او و جمع دیگری از اهالی فرهنگ و هنر را #موزه_صلح_ژاپن دعوت کرده تا در مراسم سالگرد بمباران شیمیایی #هیروشیما_و_ناکازاکی شرکت کنند. بمبارانی که توسط آمریکاییها انجام شد. بمبهایی که با همه صحنههای وحشتناک و دلخراشی که داشتند امروز با یک چرخش صد و هشتاد درجهای مردم ژاپن ممنون آنها هستند. ممنون بمب ها و ممنون آمریکاییها، همین قدر عجیب و غریب...
اما یامین پور از این فرصت استفاده کرده و مثل یک #گردشگر وارد جزئیات #زندگی ژاپنیها هم میشود. قلم او با خواننده کتاب صمیمی است و همین، سرعت شما را در مطالعه بالا می برد. وقتی همسفرِ یامین پور باشید، پس تعجب ندارد که گاه و بیگاه پایش را از شرح و توصیف فراتر گذاشته و برای شما در کسوت استاد و کارشناس شروع به #سخنرانی هم بکند. او با قلم و البته قضاوتهایش سعی دارد تصویری از انسان شرقی امروز را پیش روی شما بگذارد و در این موضوع با صراحت خوب و حاشیه کم موفق عمل کرده است...
حالا که نه عمرمان و نه حتی جیبمان اجازه نمیدهند به هر جایی که دوست داریم #سفر کنیم و هر چقدر هم دوست داریم آنجا بمانیم، فلذا #سفرنامه خواندن را برای همین موقعها گذاشتهاند...
📌 برشی از متن کتاب:
اگر تکفیرم نکنید اعتراف کنم هنگام ورود به حیاط اصلی #معبد ، دقیقاً هنگامی که از زیر آخرین دروازهتوری رد میشدیم احساس کردم باید تواضع کنم و پاکیزه باشم. دستکم هنوز برای من معبد، #عبادتگاه است و به #موزه تبدیل نشده. معبد و #مسجد سهم اندکی از کل کرهخاکی است که صرفاً به توجه و ذکر خالق اختصاص پیدا کرده است. هر چند که میان درک من از این خالق با درک راهبان بودایی و شینتو، طی صدها سال فاصلهای بسیار پدید آمده باشد.
توریستهای آمریکایی با سروصدای زیادی و ادا و اطوارهای مخصوصشان، مشغول بگوبخند، سرکشیدن نوشیدنی، لیسیدن بستنی و گرفتن عکس هستند و توجهی به معدود زائرانی که با چشمهای بسته مشغول راز و نیاز هستند ندارند.
اینجا همان لحظه است که تفاوت #زائر و #توریست آشکار میشود. یاد غرغرهای به حق #آگامبن میافتم که دوران ما را عصر نابودشدن تجربههای اصیل و خارج شدن اشیا از کارکرد اصلی خودشان نامگذاری کردهاست. معبد به موزه تبدیل میشود و #زائر به #توریست .
📝 #تکتم_دره_کی
📗 خرید نسخهی فیزیکی از #پاتوق_کتاب_فردا در * اینجا *
🔗 #خاطرات #خاطره #سفر_نامه #روایتگری #اقوام #ملت_ها
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥈 #پیشنهاد_نقره_ای
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📔 #فرنگیس
📝 #مهناز_فتاحی
📖 ۳۵۴ صفحه
📇 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 اگر تا به حال به #کرمانشاه سفرکرده باشید، حتما کنار پارک شیرین مجسمه این زن تبر به دست را دیدهاید... زنی که آقا در سخنرانی در دیدار با مردم گیلان غرب از آنها خواست که او و هویتش را برای خودشان حفظ کنند! آری #فرنگیس_حیدرپور همان بانوی غیور روستاییاست که یک سرباز عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرده و با دست بسته تقدیم رزمندگان اسلام کرده است...
اگر به دنبال روایتی متفاوت از بانوان دفاع مقدس هستید فرنگیس کتاب خوبیاست... فرنگیس روایت مردان و زنانی روستاییاست که یکی درمیان جانبازند و هنوز با مینها دست و پنجه نرم میکنند. مردمی که جنگ برایشان در آن هشتسال تمام نشد و همچنان پشت سرهم، شهید و جانباز تقدیم انقلاب میکنند... به قول آقا بانو فرنگیس را باید بزرگ داشت...
➕ برشی از متن کتاب:
نشستم و غذا خوردنشان را تماشا کردم. به آنها چای هم دادیم. با هم حرف میزدند. کنجکاو بودم بدانم چه میگویند. وقتی از مهاجر عراقی پرسیدم، خندید و گفت: « از تو میترسند! میگویند نوبتی بخوابیم، نکند این زن ما را بکشد.»
یکی از آنها نشست و دوتای دیگر خوابیدند! لحظهای چشم از آنها برنمیداشتیم. کنارشان نشسته بودم که مادرم برگشت و گفت : «وقتی میگویم فرنگیس مثل گرگ شده، دروغ نمیگویم!»
اسیرها تا غروب پیش ما بودند. همهجا صدای بمب و خمپاره میآمد. دایی حشمت گفت: «فرنگیس، زود باش اسیرت را بیاور تا برویم و تحویل رزمندهها بدهیم.»
یکی از اسلحهها را دستم گرفتم و با دایی و سه تا اسیر راه افتادیم. مادرم مرتب میگفت:«فرنگیس مواظب باش بلایی سرشان نیاوری.»
➕ خرید نسخهی چاپی، صوتی و الکترونیک کتاب فرنگیس 👇
🌐 https://sooremehr.ir/book/2255
🔗 #دفاع_مقدس #شهدا #شهید #جنگ_تحمیلی #چغالوند #گیلان_غرب #گورسفید #زن #زنان #بانوان #جنگ #مادر #تقریظی #رمان #پیشنهادی #خاطرات
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir