eitaa logo
اینو خوندی
139 دنبال‌کننده
227 عکس
8 ویدیو
6 فایل
﷽ 📚 #اینو_خوندی 📚 تقدیم به ساحت مقدس امام جواد الائمه علیه السلام 📌 تکه کتاب های خواندنی کاری از گروه گرافیکی #مطیع کیفیت اصلی تصاویر در motigraphic.ir 👈🏻 کانال اصلی◀️ @motigraphic 👤 ارتباط با ادمین◀️ @motigraphicAdmin التماس دعا...
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📕 📖 ۳۹۲ صفحه 📝 🖨 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅ 📌 اگر اهل در حوزه هستید، حتما کتاب‌هایی درباره خاطرات اُسرای‌جنگی نیز زیاد خوانده‌اید... ولی احتمالاً کتابی راجع به اسرای عراقی جنگ، کمتر یا اصلا نخوانده‌اید... البته پوتین قرمزها صرفا به یا از آنها نمی‌پردازد؛ بلکه موضوع اصلی کتاب در حوزه و بر روی آن‌ها و عراق است. این کتاب، خاطرات ، بازجو و مدیر مسئول جنگ‌روانی قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) در دوران دفاع‌مقدس است. او طیِ مصاحبه‌هایی به همت فاطمه بهبودی، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای رده‌بالای عراقی بیان کرده است... ➕ برشی از متن کتاب: چشم اسرا را بستم و در عقب وانت جا گرفتيم ... باد سردی می‌وزيد و سرِ بي موی سرهنگ از سرما سرخ شده بود. کلاه کاموايی‌ام را زا سر برداشتم و روی سر او کشيدم. سرش را به اين طرف و آن طرف گرداند، کلاه را لمس کرد و با صدای بغض آلودی گفت: (شما ديگر چه مردمی هستيد) نمی‌دانستم بغضش از عذاب وجدان است يا می‌خواهد عواطفم را تحت تاثير قرار دهد. جوابی ندادم و چشم دوختم به جاده. صدای سوز گريه سرهنگ را در ميان زوزه باد می‌شنيدم... 📕 دریافت نسخه‌‌های فیزیکی، الکترونیکی و صوتی از سایت ناشر در * [اینجا](https://sooremehr.ir/book/2541) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📕 📖 ۱۶۰ صفحه 📝 🖨 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅ 📌 روایت داستانی زندگی شهیدِ عارفِ ۱۶ساله ؛ از زبان مادر که نویسنده برش‌هایی از زندگانی مادر را نیز در آن گنجانده است. از آن دسته از شهدایی که به قول حاج قاسم، شهیدانه زیسته بود. آخرین باری که از جبهه بازگشت به مادرش گفت مادر ۱۲ روز دیگه پیکرم باز می‌گردد و همان‌طور هم شد. حسین تا کلاس هفتم بیشتر درس نخوانده بود ولی وصیت نامه‌ای نوشته که شاید نوشتنش از دست و زبان یک دانشجوی دکترای دین‌ومعارف هم برنیاید... حتی اگر موفق به خواندن کتاب هم نشدید، وصیت‌نامه شهید که خودش با صدای خودش در زیرزمین خانه ضبط کرده بخوانید و بشنوید، شاید تلنگری باشد... ➕ برشی از متن کتاب: شادمان‌فر (که با حسین شهید شده بود) چندسالی از حسین بزرگتر بود. نمیدانم چه سری بود بین این دو که جور دیگری با هم رفیق شده بودند. من چیز زیادی از رابطه‌شان نمی‌‌دانم، ولی حسین گفته بود قول و قرارهایی با هم دارند. می‌گفت قرار است در یک روز و یک ساعت شهید شوند. به حرفش می‌خندیدم و می‌گفتم: بسه حسین، جلوی مردم این جوری نگو! میگن پسر حاج‌محمد چیزخور شده!... 📗 خرید با ۱۰درصد خفیف از سایت ناشر در * [اینجا](https://b2n.ir/t34342) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir