📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #پوتین_قرمز_ها
📖 ۳۹۲ صفحه
📝 #فاطمه_بهبودی
🖨 انتشارات #سوره_مهر
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 اگر اهل #مطالعه در حوزه #دفاع_مقدس هستید، حتما کتابهایی درباره خاطرات اُسرایجنگی نیز زیاد خواندهاید... ولی احتمالاً کتابی راجع به اسرای عراقی جنگ، کمتر یا اصلا نخواندهاید... البته پوتین قرمزها صرفا به #روایتگری یا #خاطره_نگاری از آنها نمیپردازد؛ بلکه موضوع اصلی کتاب در حوزه #جنگ_روانی و #عملیات_روانی بر روی آنها و #رژیم_بعثی عراق است. این کتاب، خاطرات #مرتضی_بشیری ، بازجو و مدیر مسئول جنگروانی قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) در دوران دفاعمقدس است. او طیِ مصاحبههایی به همت فاطمه بهبودی، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای ردهبالای عراقی بیان کرده است...
➕ برشی از متن کتاب:
چشم اسرا را بستم و در عقب وانت جا گرفتيم ... باد سردی میوزيد و سرِ بي موی سرهنگ از سرما سرخ شده بود. کلاه کاموايیام را زا سر برداشتم و روی سر او کشيدم. سرش را به اين طرف و آن طرف گرداند، کلاه را لمس کرد و با صدای بغض آلودی گفت: (شما ديگر چه مردمی هستيد) نمیدانستم بغضش از عذاب وجدان است يا میخواهد عواطفم را تحت تاثير قرار دهد. جوابی ندادم و چشم دوختم به جاده. صدای سوز گريه سرهنگ را در ميان زوزه باد میشنيدم...
📕 دریافت نسخههای فیزیکی، الکترونیکی و صوتی از سایت ناشر در * [اینجا](https://sooremehr.ir/book/2541) *
🔗 #خاطرات #روایتگری #بازجویی #کتاب_صوتی #اسرای_جنگ #اسیر #اسرای_عراقی #جنگ #جنگ_ایران_و_عراق
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir
📚 #اینو_خوندی؟
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📕 #پسرم_حسین
📖 ۱۶۰ صفحه
📝 #فاطمه_دولتی
🖨 انتشارات #حماسه_یاران
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅
📌 روایت داستانی زندگی شهیدِ عارفِ ۱۶ساله #دفاع_مقدس ؛ #حسین_مالکی_نژاد از زبان مادر که نویسنده برشهایی از زندگانی مادر را نیز در آن گنجانده است. از آن دسته از شهدایی که به قول حاج قاسم، شهیدانه زیسته بود. آخرین باری که از جبهه بازگشت به مادرش گفت مادر ۱۲ روز دیگه پیکرم باز میگردد و همانطور هم شد. حسین تا کلاس هفتم بیشتر درس نخوانده بود ولی وصیت نامهای نوشته که شاید نوشتنش از دست و زبان یک دانشجوی دکترای دینومعارف هم برنیاید... حتی اگر موفق به خواندن کتاب هم نشدید، وصیتنامه شهید که خودش با صدای خودش در زیرزمین خانه ضبط کرده بخوانید و بشنوید، شاید تلنگری باشد...
➕ برشی از متن کتاب:
شادمانفر (که با حسین شهید شده بود) چندسالی از حسین بزرگتر بود. نمیدانم چه سری بود بین این دو که جور دیگری با هم رفیق شده بودند. من چیز زیادی از رابطهشان نمیدانم، ولی حسین گفته بود قول و قرارهایی با هم دارند. میگفت قرار است در یک روز و یک ساعت شهید شوند. به حرفش میخندیدم و میگفتم: بسه حسین، جلوی مردم این جوری نگو! میگن پسر حاجمحمد چیزخور شده!...
📗 خرید با ۱۰درصد خفیف از سایت ناشر در * [اینجا](https://b2n.ir/t34342) *
🔗 #خاطرات #روایتگری #جنگ #جنگ_ایران_و_عراق #شهدا #شهید #شهید_نوجوان #نوجوان
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir