🌀
#خاطره کرونایی
✔️ ایستگاه پرستاری
#قسمت_اول
چند روز بیشتر از شناسایی و شیوع ویروس کرونا نگذشته.. شایعه پشت شایعه.. ناهماهنگی مسئولان ارشد دولتی.. اخبار و افکار منفی..
فضای روانی عجیب و غریبی بر جامعه حاکم شده و اضطراب و ترس و تردید بیشتر مردم را فرا گرفته بود.. مردم لحظات پُر استرسی را تجربه می کردند.. و توپخانه رسانه ای دشمن بی وقفه و با تمام توان مشغول کوبیدن امنیت روانی مردم بود..
آشوبی به پا شده بود.. آشوبی در دل فرزندان ایران.. هنوز آتش آسمانی شدن «سردار شهید» در دلهایمان شعله ور بود.. که ناگهان مهمانی ناخوانده و منحوس به جان ایران افتاد..
نام هولناک مهمان به تنهایی کافی بود که با شنیدنش، میزبان پرچم تسلیم را بالا برده و جام مرگ را بی اختیار سر بکشد..
ویروس کرونا.. کوئید 19..
اما.. وارثان خونهای پاک شهدا.. مؤمنان به الله و محمّد(ص) و شیعیان علی(ع).. همان دلدادگان راه ولایت.. مثل همیشه کالجبل الراسخ، استوار همچون کوه ایستادند و صدای نعره های دلاورانه «هَل مِن مبارز» آنها در میدان جهاد و عمل، دلهای مضطرب و نگران را آرامشی بخشید.. عاشقان به صف شدند.. دستی به دعا و دستی به قبضه شمشیر.. مردانه قد عَلم کردند و..
خب دیگه سوادم تَه کشید.. دیگه بیشتر از این نمیتونم لفظ قلم حرف بزنم..😜
تو این بحرانی که گرفتارش شده بودیم، جدا از «وزارت بهداشت و سپاه و ارتش» - طلّاب، بسیجیها، مسجدیها و نیروهای مردمی هم از همون اوایل وارد گود شده بودند.. جبهه جنگی شده بود واسه خودش.. هر کس یه گوشه ای از کار رو گرفته بود و مشغول برنامه ریزی و ساماندهی نیروهای خودش بود..
با دیدن این صحنه ها، بزرگترا به یاد خوشِ عاشقانه و عارفانه های روزهای زمان جنگ افتاده بودن و ما کوچیکترا هم به یاد خاطراتی که از شهدا و فداکاری هاشون شنیده بودیم، از این همه شور و شوق و ایثار و انسانیتی که می دیدیم لذّت دنیا و آخرتو میبردیم..
برای رفع نواقص و کمبودها، فراخوانهایی در فضای مجازی و حقیقی برای کمکهای مردمی زده میشد.. و مردم هم مثل همیشه پای کار بودند و کمک میکردند..
گروههای زیادی تشکیل شد.. هر مسجد و محله و هیئت و صنفی برای خودش گروههایی تشکیل داده بود.. و هر کس بسته به توانایی خودش کمکشون میکرد..
عرصه های فعالیتشون هم متنوع بود.. بخشهای ضدعفونی.. خیاطی.. حمل و نقل.. آشپزخانه.. آبمیوه گیری.. بسته بندی.. تدارکات و..
اما هنوز یکی دو تا از بخشهای اصلی از نیروی جهادی خالی بود.. دلیلش هم این بود که هنوز بهشون اجازه ورود و فعالیت نداده بودند.. یکی بخش «تجهیز و تغسیل اموات» و یکی بخش «همراه بیمار» کرونایی ها..
ولی کار جهادی که نشد نداره.. بالأخره راه این دو بخش باقیمانده نیز با تلاشها و پیگیریهای مستمر طلاب جهادی و فتوای مهم مقام معظم رهبری باز شد..
ظرف مدت کوتاهی تعداد نیروهای داوطلب برای خدمت در بیمارستان ها و غسالخانه ها به حدی زیاد شد که کار به نوبت دهی و ثبت نام و آزمون و امتحان کشید..
و خب معلومه که مثل همیشه، توفیقِ خدمت نصیب اوّلین ها شد.. السابقون السابقون اولئک المُقرّبون..
(هنوزم که هنوزه تعداد زیادی از جهادی های داوطلب توفیق خدمت در این دو بخش رو پیدا نکردن.. به دو دلیل : به سرعت ظرفیت نیروهای جهادی بیمارستان ها و غسالخانه ها تکمیل شد.. دلیل دومم اینه که شکرخدا تختهای بیمارستانهای کرونایی خلوتتر شده و خیلیها خوب شدن و فعلا نیازی به نیروهای بیشتر پیدا نشده)
با اجازتون یه زیرنویسم میرم که عذاب وجدان نگیرم🤓
مردم عزیزم همچنان بهترین کار برای حفظ سلامتی و قطع زنجیره انتقال بیماری، ماندن در خانه و رعایت کامل نکات بهداشتی است، با تشکر.👏
خب دیگه خاطره شروع شد..😉
با اینکه جزو اولین ها نبودم ولی یه جوری خودمو بهشون چسبوندم و خادم شدم..
شیفت صبح بودم.. آماده شدم و حرکت کردم..
به بیمارستان که رسیدم یه بسم الله گفتم و لباس مخصوص رو تنم کردم.. رفتم بالا..
طبقه سوم بخش جراحی مردان.. که حالا شده بود بخش کرونایی ها
رسیدم به ایستگاه پرستاری..
سلام و احوالپرسی تموم شد و رفتم سمت اتاق بیمارا..
ادامه دارد..
#کرونا_را_شکست_میدهیم
╔═══💌══╗
🆔
@ishiaa
╚═══💌══╝