🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 🎥نقد سریال بازی مرکب ✍️ش. شیردشت‌زاده دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان بخش سوم(آخر) نئولیبرالیسم انسان‌هایی را تربیت می‌کند که در حضور دوربین‌های مداربسته، آدم‌های مهربان و قانون‌مداری باشند؛ ولی در غیاب قانون و دوربین، برای پول هرکاری می‌کنند. نئولیبرالیسم از انسان‌ها هیولا می‌سازد؛ هیولاهایی که به هیچ‌چیز جز خودشان و لذتشان و زندگی‌شان اهمیت نمی‌دهند. در نهایت، جایی که سونگ گی‌هون و دوستانش تصمیم به بیرون زدن از قواعد بازی و شورش می‌گیرند، باز هم راه به جایی نمی‌برند و شکست می‌خورند؛ انگار قرار است ما به این نتیجه برسیم که: لا یمکن الفرار من نئولیبرالیسم! در فصل اول، ما سرمایه‌دارهایی که مهمانان ویژه بودند و با تماشای به جان هم افتادن انسان‌ها تفریح می‌کردند را می‌دیدیم و نقش سرمایه‌دار در بازی دادن فقرا معلوم بود؛ ولی در فصل دوم، اثری از آنان نبود. انگار سریال می‌خواست بگوید ما نباید همه تقصیر را به گردن سرمایه‌داران بیندازیم، وقتی که مردم خودشان رای به ادامه بازی می‌دهند و خودشان هم را می‌کشند. تمرکز فصل اول بر ساختار بود و فصل دوم بر عاملیت فردی؛ دوگانه‌ای که هنوز هم برای من حل نشده است: ساختار ما را وادار به انجام آنچه می‌خواهد می‌کند یا ما خود نیز تحت تاثیر طمع و احساسات و فکر خودمان رفتار می‌کنیم؟ عاملیت ما تغییری در ساختار می‌دهد یا ساختار ما را در خود می‌بلعد؟ بازی مرکب، بازتاب نوعی انتقاد اجتماعی به جامعه سرمایه‌داریِ نئولیبرال است و رقابتی که در این جامعه جریان دارد. فقرا برای زنده ماندن، تا حد مرگ می‌جنگند و ثروتمندان با دیدن این رقابت سرگرم می‌شوند. از سوی دیگر، سریال مسائل اجتماعیِ جامعه کره جنوبی را بازتاب می‌دهد: وضعیت مهاجران، زن‌ستیزی، قمار، اعتیاد، فسادهای سیاسی و اقتصادی، فقر. در فصل دو، مسائلِ نسل زِد وزن بیشتری دارد: بحران هویت جنسیتی، فساد ستاره‌های کیپاپ، روابط نامشروع و مسائل وابسته به رمزارزها. اگر بخواهم بدبینانه نگاه کنم، سریال بازی مرکب خودش بخشی از صنعت سرگرمیِ نظام سرمایه‌داریِ جهانی ست. سریال هرچند شرقی ست؛ ولی پلتفرم امریکایی نتفلیکس آن را پخش کرده است و انتشار آن هم از سنتِ نئولیبرالیِ عرضه و تقاضا و سودِ هرچه بیشتر پیروی می‌کند. از همه این‌ها بدتر، مایی که تماشاکنندگان این سریال هستیم نیز، تفاوت چندانی با مهمانان ویژه فصل اول نداریم: ما هم به تماشای رقابت فقرا بر سر بقا می‌نشینیم و درباره مرگ یا زندگی آنان حدس می‌زنیم. ما هم با تماشای بازی مرکب تفریح می‌کنیم. گویا تور نئولیبرالیسم، بزرگ‌تر از آن است که ما فکرش را می‌کنیم. به قول قاسم صرافان: به کوه یخ رسیده‌ایم و مست گوش می‌دهیم/ زمان غرق تایتانیک، به قطعه‌ی سلن دیون/ شدیم صید تورها، و ماهیِ بلورها/ مسافران سفره‌ایم مثل ماهیان تُن/ میان خنده‌های پاپ، درون شعله‌های رم/ صلیب می‌شود خدا، شراب می‌خورد نرون/ یکی به ریشه‌های من دوباره تیشه می‌زند/ یکی دوباره می‌کَنَد دل مرا ز بیخ و بن... ✍️ش. شیردشت‌زاده https://eitaa.com/istadegi