هدایت شده از شبهای با شهدا
بُدو از فرودگاه امام خودم را رساندم فرودگاه مهرآباد. تازه از سوریه آمده بودم. باید می‌رفتم کرمان برای سخنرانی. آمدم کارت پرواز بگیرم حاج قاسم را دیدم. پرسید: «شما داری می‌یای شهر ما؟» - آره حاجی، امشب روستای زنگی آباد برای شهید حاج یونس زنگی آبادی برنامه گرفتن. دعوت کردن برای روایتگری. وقتی رسیدیم کرمان، خیلی عادی سر خیابان ایستاد تاکسی گرفت و رفت. مراسم که شروع شد حاجی هم آمد. دم در ورودی شرط گذاشته بود و گفته بود: «اسم من رو نمی‌آورید. به حاج حسین هم بگید چیزی نگه که حاج قاسم اینجاست. من رو هم دعوت نمی کنید صحبت کنم. اومدم توی جلسه شهید. حاجی مثل همه مردم آمد نشست توی مراسم شهید و بعد هم رفت؛ بی سروصدا و جنجال و هیاهو راوی: حاج حسین یکتا 📚 برگرفته از کتاب 🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات ✏️ 🌙 شب جمعه https://eitaa.com/shabhayebashohada