#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن اورا
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن اورا
.
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن اورا
.
نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام البنين خم گردن اورا
.
معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن اورا
.
اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن اورا
.
عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن اورا
.
زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب ...
مزار اطهر اورا ، معلا مدفن اورا
.
اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن اورا
.
چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد
كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن اورا
.
به او گفتند عباست... صدا ميزد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پاره ى پيراهن اورا
.
اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن اورا
.
عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه...
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن اورا
.
*
رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت
غم لالايي اش ميبرد بالا شيون اورا
#محمد_جواد_پرچمی