💥 🗓 ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ ... خیابان ایران پر بود از این ور تا آبسردار و ژاله و بهارستان و از آن ور تا سه راه امین حضور و سرچشمه کیپ تا کیپ آدم بود. من پیمان بر دوش روی هوا و زمین بودم و با مردم و همراه مردم می‌رفتم تا از آن تنگه دهانه در آهنی وقتی رسیدیم. نزدیک حیاط پیمان ناگهان گوش‌های مرا گرفت و بی‌اختیار کشید و جیغ زد: «آقا آقا آقا بابا، آقا». جای سرک کشیدن نبود توان دید من تا حد پشت گردن و موهای سر نفر جلویی بود و این فاصله هم بیشتر از یک وجب نبود. حالا همهمه بود و قیل و قال بود و صلوات بود که پشت صلوات فرستاده می‌شد وقتی رسیدیم به حیاط، ناگهان چشمم افتاد به آقا. 🎉 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain