✍
بخش دوم؛
همان جمله کافی بود که همه خانمها، دهانشان را باز کنند و هر کس چیزی بگوید. صدای «واگن آقایون نداریم. اون واگن عمومیه!» بیشتر از همه به گوش میرسید.
گوشم را تیز کردم ببینم کسی به آن خانم چادری اعتراضی دارد؟ دیدم نه! همه یکصدا به آن مرد اعتراض میکنند. قلبم تپش گرفت. حال خوبی داشتم. قطار هنوز تا ایستگاه بعدی راه داشت که آن آقا مغالطهآمیزترین جمله تاریخ را گفت:
«مهسا امینی رو کشتین بس نبود؟!
با ساچمه زدین چشممو کور کردین بس نبود؟»
تمام قواعد منطق و مغالطاتی که در دانشگاه خوانده بودم جلوی چشمم رژه رفت.
حالا دیگر نوبت من بود که با صدای بلند داد بزنم:
«چه ربطی داره؟ موضوعو میخوای عوض کنی که جو متشنج بشه؟!»
دوباره همهمه شد، گفتم الان دیگر کسی با او همصدا خواهد شد، ولی نه! همان خانمی که به من جا داده بود، سریع گفت: «کشتیم؟! امثال تو اونو کشتن!»
مردک که حالا رسما داد میزد، رو به آن خانم گفت: «دلم خواسته بیام اینجا. به تو هم ربطی نداره!»
چشمان خانم درشت شد و جیغجیغو گفت: «ادامه بده تا پرتت کنم بیرون!»
لبخند تمسخر مرد را همه دیدند: «بیا ! بیا بیرونم کن اگر میتونی!»
«میتونم» را که آن خانم گفت، بلند شدم و گفتم: «اتفاقا منم با شما میام خانم»
در کمال ناباوری، صدای دو نفر دیگر هم که میگفتند: «ماهم مییایم» به گوشم رسید.
چند ثانیه بعد به ایستگاه پایانی رسیدیم. مرد هنوز هم رجز میخواند. دوباره با صدای بلند گفتم: «اگر همه بیان اعتراض کنن، کسی دیگه جرات نمیکنه به خانما هتک حرمت کنه.»
با حرف من چند نفر دیگر هم بلند شدند و به جمع ما پیوستند: «آره، باید اون بیشعورو ادب کنیم!»
مرد دوباره زبان باز کرد: «بیشعور کل هیکلته!»
دیگر کارد میزدی، خونمان در نمیآمد! تا درها باز شد سریع بیرون پریدیم.
از شانس خوب ما، سه مامور پلیس دقیقا جلویمان بودند سریع داد زدیم: «آقا این مرد رو بگیرید!»
همه نگاههای توی ایستگاه به سمت ما برگشت. مامورین جلویش را گرفتند. همه که اعتراضمان را کردیم، مرد دیگر خفه شده بود و به پته پته افتاده بود.
نگاه کردم به قطار؛ راننده قطار بخاطر ما خانمها حرکت نکرده بود. من که از همان ایستگاه باید خط عوض میکردم، خانمهای دیگر ولی سوار شدند!
از کنار آن مرد که گذشتم پوزخندم بیشتر شد از دو روییاش حرصم گرفت، به مامورین پلیس میگفت: «من که کاری نکردم؛ ببرینم، لاحول و لا قوة الا بالله!»
#سیده_معصومه_فقیه
در
جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan