✍
بخش سوم؛
دختری لبنانی که در ایران زندگی میکند، آمد و چند کلمهای برای همدردی از جانب ما به مادران فلسطینی گفت و بعد شعار «
لبیک یا غزه» را با او تکرار کردیم.
دوربینها صدا و تصویر او را ضبط کردند تا برسد به دست مادران فلسطینی تا بدانند که قلب ما برایشان میتپد. اما من اینجور به دلم نمیچسبد. من میخواهم بتوانم مادر فلسطینی را در آغوش بگیرم. دستانش را فشار دهم. فرزندش را بغل کنم. میخواهم بتوانم چشم در چشمش نگاه کنم و گرم و صمیمانه بگویم من کنار تو هستم.
رسانهها تا بیایند صدا را برسانند به گوش آنها کلمهها را سرد میکنند. همدردیشان را کم میکنند.
رسانهها آتش خشمهامان از اسراییل را به شعله کمرمق کبریتی بدل میکنند که تا چند ثانیه دیگر خاموش میشود.
کاش میشد از پشت دوربین کوبید توی دهان اشغالگرانی که مادران و کودکان فلسطینی را اینچنین سلاخی میکنند و با تانکهای مرکاوا روی دل مادران دنیا راه میروند.
دوربینها هیچ چیز را درست نمیرسانند. «حسبنا الله و نعم الوکیل » تنها یک جمله ساده به گوش میرسد. در حالیکه شجره طیبهای است در قلب همهی مردم مقاوم و صبور فلسطینی که سالهاست ریشه دوانده و شاخههایش میخواهد هوای زمین را تمیز کند.
برای آخرین بار پرچمهامان را تکان دادیم و «الله اکبر» گفتیم.
خدا بزرگتر است.
خدا بزرگتر از تمام قدرتهای شرور دنیاست.
خدا بزرگتر از سازمان ملل زورگوی متحد است.
او بزرگتر است و از مجرمان انتقام میگیرد.
یک گوشه پرچم اسراییل غاصب را روی زمین پهن کرده بودند و بچهها داشتند با سنگهای رنگی، پرچم فلسطین قوی را روی آن تصویر میکردند. دخترهای من هم به جمع شعاردهندگان در کنار پرچم سنگی پیوستند. بچهها نمیدانند فلسطینی که این روزها این طور قدرت مبارزه پیدا کرده، روزی تنها سلاحش سنگ بود در دستان جوانها و نوجوانهایش.
کمکم وسایلمان را جمع کردیم و مهیای برگشتن شدیم. تا تجمع دیگری برپا شود و ما هم به آن بپیوندیم. که نگذاریم داغ مردم غزه و فلسطین سرد شود و یادمان برود. نگذاریم فریاد مقاومت و ایستادگی، کمرمق شود.
نمیدانم در همین چند ساعتی که تجمع کرده بودیم، یزید و شمر زمان چند گل دیگر را پرپر کردهاند.
اما انگار صدای حضرت زینب(س) از پس قرنها توی عالم پیچیده و پژواک میشود:
«فَكِدْ كَيْدَكَ، وَ اسْعَ سَعْيَكَ، وَ ناصِبْ جُهْدَكَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِكْرَنا»
«هر چه نيرنگ دارى به كار بند و نهايت تلاشت را بكن و هر كوششى كه دارى به كار گير؛ امّا به خدا سوگند ياد ما را [از خاطره ها] محو نخواهى كرد.»
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس ... 🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan