#بسیج_مردمی_مادرانه
این مدت پای هر سخنرانی و منبری که نشستم، هر کتابی که خواندم، هر نکته و درسی که شنیدم آخرش برایم مهر تاییدی بود بر تفکراتّ، فعالیتها و کار گروهی مادرانه!
هر نقطه که بعد از کلی گشتن و فکر و تحقیق به آن رسیدم، تصمیم به هر کار تازهای که گرفتم، دیدم پیشتر مادرانه آن را پیدا و شروعش کرده است.
چیزی شبیه یک جریان اصیل مردمی، بی نام و نان!
گاهی در فکر فرو میروم و غرق رویا میشوم، بعد جایی حوالی آینده تصویری میبینم، چیزی شبیه قسمتی از زندگی پس از زندگی!
توی رویا میبینم که در جهانی دیگر، دوستانی که حلقه مادرانه را تشکیل دادهاند دور هم نشستهاند.
روی پردهای عظیم و بینهایت، اتفاقهای بزرگی که در دنیا رقم خورده نمایش داده میشود.
و بعد انگار دوربین، مرحله به مرحله، به عقب برمیگردد. به شروع آن اتفاق، و
اولین حلقهی شروع آن موج قدرتمند دقیقا جاییست میان تشکیلات مادرانه!
آنجا نشانشان میدهند که کوچکترین حرکتها، کنشها و تلاشها چه موجهای عظیمی که به راه نینداخته و باعث چه اتفاقات بزرگی که نشده است. اتفاقاتی که شاید هیچکدام از آنها فکرش را هم نمیکردندهاند...
چه عاقبت بهخیریها که به واسطهی ورود به مادرانه و تغییر مسیر آدمها متاثر از اندیشههای مادرانه رقم خورده است.
چه بچههایی که به کجاها رسیدهاند، آن هم در اثر آگاهیای که مادرانشان، در مادرانه به دست آوردهاند.
✍
ادامه در بخش دوم؛