ببر ز شام، سلامم به کربلا برِ دوست «صبا! اگر گذری افتدت به کشور دوست» اگر به آن سر دور از بدن سری زده‌ای «بیار نفحه‌ای از گیسوی مُعنبر دوست» رواست جان بدهم در جواب تو، آری «اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست» دوباره تا که بیابم به چشم، بینایی «برای دیده بیاور غباری از در دوست» منِ یتیم و تمنّای دیدن بابا؟! «مگر به خواب ببینم جمال منظر دوست» به دشت هجر، نهال خمیده‌ای دارم «ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست» اگر چه خاکی و خاکستری است امّا ما «به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست» (مصراع‌های دوم که در گيومه آمده از است) http://www.instagram.com/javadhashemi69/ @javadhashemi_torbat