🌻در پیشینه‌ی ادب فارسی بعضاً شعرایی یافت می‌شوند که هیچ اطّلاعی از زندگی آنان در دست نیست. فقط شعری از آن شاعر باقی مانده و بس. نه سال تولّد و نه سال درگذشت و نه مدفن و نه دیوان. یکی از این شاعران، «عنقای یزدی» است که قصیده‌ای غدیریه از او سراغ داریم و بس. ▫️برای این نوشته طبیعتاً به دو اثر گران‌سنگ سری زدیم تا بلکه ردّ و نشانی از او بیابیم که بی حاصل بود: تذکره‌ی شعرای یزد: عبّاس فتوحی یزدی؛ قطع وزیری. دانشنامه‌ی مشاهیر یزد (۳ جلد): میرزا محمّد کاظمینی، قطع رحلی. پس مأخذ و منبع این شعر از کجاست؟ ▫️حاج مهدی آصفی که از ذاکران و مدّاحان معاصر ماست؛ در دو تألیف خود این شعر را آورده‌اند و در صحبت حضوری با ایشان، معلوم شد که مأخذ قصیده، بیاض یکی از مدّاحان دهه‌های قبل به نام مرحوم حاج حسن محمّدی دولابی بوده؛ مدّاحی زحمت‌کش با محفوظاتی بسیار بالا و با صدایی خاص که ضمناً کتاب «گلستان سخن» را به یادگار از خود گذاشت. و امّا آن دو کتاب که این قصیده امروزه در آن چاپ شده است: نوادر یا سفینه‌ی شمشیری: تهران، انتشارات جمهوری، سال ۱۳۷۳، ص ۵۲ ـ ۵۴٫ غدیر در آیینه‌ی شعر فارسی: تهران، انتشارات منیر، سال ۱۳۹۳، ص ۵۸ ـ ۶۰٫ ▫️اینک متن قصیده که طبیعتاً در فضای مجازی تا به امروز نبوده است: ز جابلقا سحر، خُور کرد چون آهنگ جابلسا ز یُمنش این تل خاکستری شد غیرت سینا قدم زد نخوت فرعون شب در قعر نیل یم عیان شد ز آستین کسوت مشرق، کف موسی ادامه این غدیریه در صفحه صُراحی سخن در http://thaqalain.ir/?p=85594 @javadhashemi_torbat @Ekmal110