🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵 💬 یک فنجان قصه ☕️ سلام سلاااااام 🤗😍 سه شنبه شد و نوبت یه داستان جدید،🎈 امیدوارم خوشتون بیاد... کشیک‌چی فهیم 🖼 در دوره قاجاریان منوچهرخان به عنوان معتمد الدوله حاکم اصفهان بود. در این عصر یک جوان ارمنی پنج حلقه انگشتر طلا را به قیمت بالایی در اصفهان خریده بود.💍💍💍💍💍 او تمام دارایی‌اش را صرف خرید آن پنج انگشتر نموده بود. پس از خرید انگشترها او از اصفهان به جلفا رفت و در آن‌جا فهمید که انگشترهایش گم شده است.🤦🏻‍♂😣 جوان ارمنی به اصفهان برگشت و پس از پرس و جو آن را نیافت. نزد معتمدالدوله رفت و جریان خود را بیان کرد و از او درخواست نمود که دستور بدهد اعلام عمومی کنند که هر کس این انگشترها را پیدا کرده و بیاورد، صد تومان مژدگانی دارد. 💰🎁 روز جمعه به معتمدالدوله خبر دادند که یک نفر کشیک‌چی به بازار آمده و با شما کار دارد. معتمدالدوله اجازه ورود داد و کشیک‌چی وارد شد.🚶🏻‍♂ پس از ادای احترام، گفت: "آن انگشترهای جوان ارمنی را من پیدا کرده‌ام." معتمد الدوله گفت: "از کجا پیدا کرده‌ای؟:🧐 کشیک‌چی گفت: "شبی فانوس دستم بود و در کنار مغازه‌های مردم گردش می‌کردم نگاه می‌کردم که چیزی در بیرون مغازه‌ها نمانده باشد تا دزد‌ها ببرند. به قفل‌ها نیز نگاه می‌کردم تا مبادا اشتباهاً بعضی از آن‌ها باز باشند. در این هنگام چند انگشتر طلا را کنار مغازه‌ای یافتم."😲💍 در آن مجلس یکی از حاضرین از کشیک‌چی پرسید: روزی چه قدر مزد می‌گیری؟ گفت: "یک ریال." سپس ادامه داد: چرا انگشترها را نبردی بفروشی تا ثروت کلانی به دست آوری؟🤑🤩 کشیک‌چی گفت: "من چون می‌دانستم صاحب آن یک ارمنی است، عمدا آن را آوردم بدهم تا مبادا در قیامت حضرت مسیح «علیه السلام» به پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» بگوید یکی از افراد امت تو انگشترهای یکی از افراد امت من را یافت و به او باز نگرداند؛ آن وقت پیامبر ما نزد حضرت عیسی «علیه السلام» شرمنده شود! ✅💖 من نخواستم که حضرت عیسی «علیه السلام» چنین مطلبی به پیامبر ما بگوید و پیامبر ما بی‌جواب بماند. من برای حفظ آبروی پیامبر تصمیم گرفتم که انگشترها را به صاحبش برگردانم! 💌😇 امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: « ای گروه شیعیان، همواره باعث زینت ما باشید و مایه ننگ ما نگردید.»💎 🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵🗯🍵 🔸 به کانال بپیوندید💫: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac