♦️شهید محمد حسین مومنی را بهتر و بیشتر بشناسیم
🔸تـاریخ تـولـد :۱۳۷۰/۴/۱۳
🔸مـحل تـولـد :شاهرود
🔸سـن :۲۴ سـال
🔹زندگی نامه🔹
محمد حسین سال ۱۳۷۲ در خانوادهای مذهبی از اهالی کراچی پاکستان و در شب ولادت حضرت زهرا (س) به دنیا آمد. ۲ ساله بود که به همراه خانواده به ایران نقل مکان کرد و تا هنگام اعزام به سوریه، در ایران ساکن شد.
مادر شهید محمد حسین مومنی، با اشاره به خصوصیات فرزند شهیدش گفت: محمد حسین پسری بسیار آرام و کمصحبت، صادق و خوش اخلاق بود. در تمام طول زندگی به یاد ندارم در هیچگونه مشاجرهای شرکت کند و احترام زیادی به پدر و مادرش میگذاشت. بسیار علاقهمند به درس بود. در کنار درس به کلاسهای حفظ قرآن و کلاسهای ورزشی علاقه داشت و آن را دنبال میکرد. وی حافظ سه جزء از قرآن کریم بود و در ورزشهای پینگ پنگ و فوتبال مهارت بسیاری داشتاین مادر شهید به شهادت فرزندش اشاره و بیان کرد: پسرم به عنوان روحانیِ گردان اعزام شد. اولین بار که به عنوان روحانی اعزام شد، عملیاتی صورت نگرفت. وقتی به ایران برگشت خیلی از این مساله ناراحت بود، به همین جهت گفت: «برای بار دوم به عنوان روحانی نمیروم؛ چون نمیتوانم آنجا باشم و عملیات نروم»؛ ولی قسمت بود که بار دوم نیز به عنوان روحانی برود.
شهادتش به نقل از دوستان و همرزمانش اینطور بود که چون اجازه رفتن نداشت، شب عملیات صورت خود را میپوشاند و همراه باقی همسنگران وارد عملیات میشود که با اصابت سه تیر به سینه مجروح میشود و سپس به شهادت میرسد.
مادر شهید ادامه داد: پیکر محمدحسین برنگشت و بنده همچنان چشم به راه هستم. مفقودالاثر بودن یکی از آرزوهای پسرم مانند پدربزرگ و سه داییاش بود. من هم تسلیم خواسته خدا و محمدحسین هستم.
این مادر شهید در خصوص مهمترین وصیت فرزندش گفت: در وصیتنامهاش تاکید داشت که از امر به معروف و نهی از منکر غافل نشویم.
مادر شهید مومنی در خصوص نحوه تربیت فرزندش تصریح کرد: ما همیشه یک زندگی ساده و بیآلایش داشتیم و سعی کردیم حداقل اصلیترین مسائل و واجبات دین را رعایت کنیم. سعی کردم به فرزندانم همین مسائل را آموزش دهم، که امیدوارم موفق بوده باشم.
این مادر شهید با بیان این نکته که محمدحسین علاقه خاصی به شهید زین الدین داشت، افزود: شهادت محمد برای من بسیار سنگین بود، روزها و شبهای اول شهادت بیقراری و گریههای من پایان نداشت. یک شب که محمد حسین به خوابم آمد، گفت «مادر میدانی با اشکهایی که میریزی من چقدر عذاب میکشم؟ میدانی چقدر ناراحتم که اینقدر بیقراری؟» اگرچه دلتنگیهای من پایانی نخواهد داشت، ولی به خاطر محمدم بر شهادت و دوری از او صبوری میکنم...
#برای_امام_زمان
#معرفی_شهید