عجیب خشک شده طبع شعر من امشب
نمیرسد به لب از دل چرا سخن امشب؟!
میان شهر من ای دل شبی به آرامی
نشست خنجر صد خصم بر بدن امشب
چه بیصدا زده فریاد اعتقادش را
به ردِ خونِ روان گشته روی تن امشب
ز مقتلش به مشام آید عطر و بوی بهشت
ز قاتلان نرسد بوی جز لجن امشب
چگونه عقده گشایی نمود در شب تار
به روی پیکر تو داعش وطن امشب!
دلم فقط به همین یک خیال خوش باشد
که شد بدن زخمدیدهات کفن امشب
#آرمان_علی_وردی 💔