بیست وچهارم- «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ » هرچه در راه خدا انجام دهند وهرچه اطاعت حق را بجا بیاورند باز خودرا مقصر میدانند واینکه می توانستند بهتر ازین انجام دهند وحتی ازینکه بخاطر ضرورت عالم مادی مجبور به خوردن وخوابیدن وامور مادی هستند که آنهارا از عبادت پروردگاردور می سازد ناراحتند واعمالی را نیز انجام میدهند نگران هستند شاید خالی از اخلاص باشد یا مطامع نفسانی هرچند اندک وپنهان درآن دخیل باشد پس متقیان کسانی هستند که نه تنها توجهی به عمل خویش نمی کنند بلکه ازین واهمه دارند این اعمال مورد قبول حضرت حق تبارک وتعالی واقع نشود لذا هرگز منتی بر  کسی ندارند واز کسی طلبکار نیستند بلکه همیشه خودشان را متهم می کنند واز عدم پذیرش عمل خویش خائف وترسان هستند. بیست وپنجم-« إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا عْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي » هرگاه به خاطر اعمالی که انجام میدهند مورد ستایش قرار گیرند می ترسند زیرا ازینکه نکند کارشان آلوده به ریا شود بیم دارند پس وقتی کاری انجام میدهند خودرا متهم می کنند تا دچار عُجب نشوند ووقتی دیگران ازآنها تعریف می کنند می ترسند گرفتار ریا شوند لذا وقتی تعریف وتمجید کسی را می شنوند فوری به درون خویش رجوع می کنند ومی گویند « أَنَا عْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي » من خودرا بهتر از دیگران می شناسم وخداوند از من به من داناتر است یعنی عمل خویش را نمی بینند بلکه کوتاهی وقصور خویش را نظاره می کنند در حقیقت این رفتارشان در برابر تعریف دیگران نشأت گرفته از تربیت قرآنی است که می فرماید هیچ کس از خویش ستایش نکند « فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى »([1]) در حالی که خداوند اهل تقوا را بهتر می شناسد سرش آن است اولا این عملی که انجام دادند مورد قبول حضرت حق شده باشد معلوم نیست ثانیا برفرض مقبولیت اینکه تاآخر بتوان آنرا سالم نگاه داشت روشن نیست زیرا هرکس عمل خوبی انجام دهد وآنرا تا قیامت بیاورد ده برابر کارش پاداش می گیرد« منْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»([2]) توضیح آنکه :کلمه« جاء» در اصطلاح لازم است وبه معنای «آمد» می باشد ووقتی  با حرف جر می آید متعدی می شود وبه معنای «آورد» است وبا توجه به «مَن» که شرطیه است لفظ«جاء» که ماضی وبه معنای گذشته است معنای مضارع وحال وآینده می دهد لذا معنای « منْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» می شود هرکس «حسنه» را بیاور د ومراد ازآن این است هرکس کارخوبی انجام داد تا قیامت بیاورد وبوسیله منت ویا ریا ویا برائت از آن عمل آنرا نابود نسازد دربرابر هرکار خیر ده برابر پاداش می گیرد ومتقین ازین نگران هستند که کار خیری که انجام دادند بخاطر تعریف دیگران در معرض نابودی قرار نگیرد ازینرو عاجزانه از خداوند درخواست می کنند تعریفی از خلق ازآنها می کنند راخداوند متعال به چشم آنها نبیند وازآنها به آن مقدار انتظار نداشته باشد لذا می گویند خداوندا مرا به آنچه می گویند مؤاخذه نکن ومرا بالاتر ازآنچه آنها فکر می کنند قرار بده وآنچه آنها نمیدانند بر من ببخش.« اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ -نجم:32[1] -انعام:160[2] @jorenab