#روایت_کرونا ۱
(حسین گلستانی)
یا طبیب من لا طبیب له
همراه ممنوع ۲
یک _ سعی کردم روز اولی خودم رو زودتر برسونم بیمارستان ، حالا باید تجهیزاتی رو بپوشم که فقط تو تلویزیون و تلگرام و اینستاگرام دیده بودم و به پزشک و پرستاری که اینا رو پوشیده بود آفرین و دمش گرمی گفته بودم و گذشته بودم.
استرس دارم ، دقیق نمیدونم باید چکار کنم .
باید روحیه بدم ؟ آخه چجوری ؟
کمکشون کنم ،چجوری ؟
تو دست و پای پزشک و پرستار نباشم یه وقت ؟
دروغ گفتم اگه بگم به خاطر
#کرونا نترسیدم و دو دل نشدم .
نکنه خودم بگیرم ؟؟؟؟
شاید این ترس نشونه ی درست بودن انتخابه.
.
.
دو _ هنوز پنج دقیقه نگذشته فهمیدم اون آفرینی که از پشت صفحه گوشی برای کسانی که این لباس ها رو میپوشن فرستادم باید پس بگیرم و بندازم سطل زباله !
انقدری نفس کشیدن تو این لباس ها و پشت دوتا ماسک و شیلد سخته که از زور نفس کم آوردن روز اول سه،چهار باری رفتم دم پنجره که همون نفسی که جناب سعدی میفرماید ممدّ حیات است و مفرّح ذات بیاد و بره تا من هم قدر این دو نعمت تنفس رو بدونم .
به پرستارا خودمو معرفی کردم ، راست اگه بگم سخت بود ، حسین گلستانی هستم از طرف قرارگاه جهادگران ،پیش خودم گفتم نکنه پیش خودشون بگن خب که چی ! وسط اینهمه مشکل اومدی چکار ؟
مثل یه بچه زیادی با ادب سلام و خسته نباشید گفتم و رفتم پی کار خودم .
سه _ اولین نفر پیرزنی بود که دلتنگ نوه کوچیکش چند روزی میشد توی یه اتاق سه در چهار، روی تخت ، با ملحفه
زردو بالشت سفید، اروم سرفه میکرد یا اینکه پیرمردی بود که هر روز با رفیق هاش میرفت پارک و از خاطراتشون برای هم میگفتن و حالا نگاهش دوخته شده بود به پنجره انتهای اتاق که درخت های توی خیابون رو میشد از اونجا دید .
یادم نیست اول کدومشون بود ، اما خوب یادمه با اولین دعاشون ،اولین غر غر کردنشون ، اولین نگاه مهربونشون ، اولین لبخند روی لبشون ، من توی تصمیمی که گرفته بودم مصمم تر شده بودم.
پس بگو این جهادی ها چرا تا یه منطقه محروم پیدا میکنن سریع میریزن اونجا ، پس بگو چرا تا زلزله و سیل و بیماری میاد این جهادی ها سریع خودشونو میرسونن ، چقدر خوشمزه است کار جهادی .
پیر مرد به خاطر تقصیر نداشته سرت داد میزنه و غرغر میکنه که چرا رگمو بد گرفتین ، کِیف میده .
شنیدم پیر مردی به خاطر بی احتیاطی افتاده بود و محمد (رفیق جهادی ) رفته بود کمک که با لگد به صورت محمد زده بود ، چه عشقی کرده بود محمد ...
چه عشقی میکنن جهادی ها
#جهادی_ها
#جهادگران_سلامت #جهاد_ادامه_دارد
#کرونا #بیمارستان #جهادی #پرستار #corona #covid_19 #خط_مقدم_کرونا
💌
@JSALAMAT_IR