🌻 شب قبل از اعزامش آمد جلوی محل کارم. تا چشمم به سیداحمد افتاد گل از گلم شکفت. خیلی به او علاقه داشتم. با هم به پارک کوچک روبروی خانه‌مان رفتیم. دو تا ساندویچ گرفتیم و تا نزدیک دوازده شب دو سه ساعتی باهم گپ زدیم. گفت: «نمیای بریم؟!» من هم حسرت به دل گفتم: «از محل کارم بهم اجازه نمیدن!» این آخرین دیدار ما بود. در آخرین اعزامش عضو لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود و برای عملیات مسلم ابن‌عقیل به غرب رفت. مهر ماه ۶۱ در همین عملیات به فیض شیرین شهادت رسید. پیکر مطهرش روز عید غدیر، که عید خودش و اجداد طاهرینش بود به تهران رسید و طی مراسم بسیار با شکوه و مملو از جمعیت، تشییع شده و در بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۴۶ به خاک سپرده شد. رحمت و رضوان الهی بر سیداحمد محمودی که در زندگی کوتاه بیست و دو ساله‌اش پاک و متقی و زندگی کرد و عاقبت بخیر رفت. خداوند ان‌شاءالله ما را هم به ایشان ملحق کند. 🦋 ۱۱ https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f