ادامه داستان خانم اسیلمی
#بانواسیلمی
خودش در این باره می گوید: در آن لحظه با تمام وجود به خدای بزرگ رو کردم. در آن لحظه غیر از خدا هیچکس را نداشتم و می دانستم جز او نمی تواند از فرزندانم حمایت کند و تصمیم گرفته بودم که روزی در آینده به آنها نشان دهم که تنها راه سعادت ، راه خداوند است.
آغاز زندگی جدید
خداوند سخت ترین امتحان ممکن را از او گرفته بود. در راه عقیده اش از زیباییها و لذتها و خوشیهای زندگی عادی خود گذشته بود. اما فکر نمی کرد باید از عزیزانش هم بگذرد. او درباره این مرحله زندگیش می گوید: از دادگاه بیرون آمدم در حالیکه می دانستم که زندگی بدون بچه هایم بی نهایت تلخ و درآور است و هیچکس نمی تواند حال مرا در آن لحظات درک کند. احساس می کردم از قلبم خون می ریزد. هر چند که مطمئن بودم تصمیم درستی گرفته ام. هیچ چیز نمی توانست جز ذکر خدا آرامم کند. تنها و درمانده می رفتم و زیر لب آیه الکرسی را تلاوت می کردم و این آیه را با خودم می خواندم : آیا کسی که رضایت و خوشنودی خدا را برگزیند همچون کسی است که خشم خدا رو بخواهد و در جهنم جای گزیند؟
او بعد از مسلمان شدن انسانی دیگر بود و با توجه به قابلیتهای شخصی ویژه و تجربه اش در فعالیتهای تبلیغی مسیحی توانست شعله هدایت اسلام را در جان عده زیادی در اطراف آمریکا و جهان روشن کند. او از خانواده اش غافل نشد. به مناسبت های مختلف برایشان کارت تبریک می فرستاد و سعی می کرد ارتباط خود را با آنها حفظ کند.
تلاش او بی نتیجه نماند. بعد از مدتی اتفاقات باورنکردنی شروع شد.
#ادامه_دارد
#کتاب
https://eitaa.com/kafektabbano2310