🌹🕊🌴🌹🌴🕊🌹
#شهید_تشنه_لب
حسین محمدی مفرد از جمله
#غواصان واحد تخریب لشکر۵نصر که همرزم
#شهید_شفیعی بوده، درباره
#شهادت وی میگوید:
#محمدرضا در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم
#مجروح شد و
#اسیر عراقی ها شد.
نیمه های
#شب بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم.
#محمدرضا در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست
#محمدرضا نزدیک به نرده های درب زندان بودم.
مقداری
#پنبه بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم.
وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد
#محمدرضا شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که
#دفع از طریق
#شکم انجام میشد.
با خودم گفتم در داخل شکم
#محمدرضا همه چیز جابجا شده است .
سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن
#بسته به خارج دوباره خوابیدم.
ساعت ۱۰ شب بود که
#محمدرضا دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه
#قم بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش میکنم کمی به من آب بده که خیلی
#تشنه هستم و من به چشمان
#محمد که میگفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه میکردم . صدای
#محمد خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت
#محمد بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که
#دست محمد از قابلمه جدا شد و
#پیکرش بر زمین افتاد و به
#شهادت رسید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
التماس دعا
•┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈•
@kakamartyr3